گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد دوم
اشاره






ص :2

ص :3

ص :4

دربارۀ این مجموعه

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

«میراث حوزۀ اصفهان»مجموعه ای است نوپا،با طرحواره ای به وسعت عرصۀ:

«رساله نگاری در پهنۀ یکهزار سال تلاش علمی،معرفتی دانشیانی که با حوزۀ علمیّۀ اصفهان پیوند داشته اند».

مرکز تحقیقات رایانه ای حوزۀ علمیّۀ اصفهان-که به امر مرجع عالیقدر حضرت آیه اللّه العظمی مظاهری«مدّ ظله العالی»،تأسیس گردیده-این مجموعه را با هدف ارائۀ محقّقانه،شکیل و شایستۀ متون مورد اشاره،بنا نهاده است و با چشمداشت به لطف حضرت حقّ در این مسیر گام می نهد.

در توضیح این مطلب اشاره به نکاتی چند بایسته است:

الف)هرچند عنوان«رساله»عنوانی است عام و ریخته های قلمی خرد و کلان را به یکسان دربر می گیرد،امّا در اینجا،به اقتفای متأخّران و معاصران،این کلمه به معنای «نگاشته های کم برگ»به کار رفته است.

ب)«رساله نگاری»،مفهومی است عام و مراد از آن،همان معنای اصیل عامّش می باشد،بدین ترتیب تألیف،ترجمه،تحشیه و دیگر ساحت های تلاش علمی قلمزنان می تواند در حیطۀ این مجموعه قرار گیرد.

ج)حوزۀ زمانی این مجموعه،به هیچ دورۀ خاصّی محصور نمی باشد.امروزه،از سابقۀ یکهزار سالۀ حوزۀ علمیّۀ اصفهان آگاهی داریم،رساله هایی که در این مجموعه عرضه می شود،می تواند سراسر این پهنۀ وسیع را در برگیرد.

د)پر واضح است که اگر در این شهر ابن سیناها،صاحب بن عبادها و علاّمۀ مجلسی ها قدّس سرّهم به تلاش علمی مشغول بوده اند،شیخ بهایی ها،میردامادها و

ص:5

حکیم صهباها قدّس سرّهم نیز در کنار تلاش علمی بس ارجمندشان به ذوق ورزی و تکاپوهای گرانقدر در زمینه هایی که نشانگر عالی ترین هیجانات روح انسانی است، هم می پرداخته اند.از اینرو،مجموعۀ حاضر دو حیطۀ«تلاش علمی و تکاپوی ذوقی»را همزمان در کنار هم عرضه خواهد کرد.

ه)پیوند با«فضای علمی و معرفتی»حوزۀ علمیّۀ اصفهان،شرط اجتناب ناپذیر ورود نگاشته ها به این مجموعه است.گذشته از علمی بودن آثار،تطابق آن با«فضای معرفتی»حوزه ای،که اقیانوس های ناپیدا کرانه ای همچون مجلسی،شیخ بهایی، میرداماد،محقّق خوانساری،فاضل هندی،صدر المتألّهین،حکیم نوری،حکیم سبزواری قدّس سرّهم را در خود پرورانده است،شرطی است که این مجموعه بر حصول آن تأکید دارد.

و)هدف این مجموعه،«ارائۀ محقّقانه،شکیل و شایستۀ این متون»می باشد.این عنوان می تواند مادّه و صورت مجموعۀ حاضر را مشخص سازد؛زیرا ارائۀ«محقّقانۀ» این نگاشته ها،نشانگر مادّۀ مجموعه و ارائۀ«شکیل»آن،نشان دهندۀ صورت آن است.به باور ما،ارائۀ«شایسته»نیز ارائه ای است که هم زمان دو قید«محقّقانه»و «شکیل»بودن را به همراه داشته باشد.

بدین ترتیب،این مجموعه،می کوشد با استمداد از عنایات حضرت حقّ،متون فاخری،که شرایط مذکور را حائز باشد،منتشر نموده و صفحات خود را بدان،زیور بخشد و در این راه،همدلی و همراهی همۀ محقّقان ارجمند را امید می برد.

و اللّه ولیّ التوفیق مرکز تحقیقات رایانه ای حوزۀ علمیۀ اصفهان

ص:6

تقدیم به:

دو اقیانوس ناپیداکرانۀ دانش اصول فقه:

علاّمه شیخ محمّد تقی رازی اصفهانی نجفی-صاحب هدایه- علاّمه شیخ محمّد حسین رازی اصفهانی حائری-صاحب فصول- و سایر اعاظم علمی خاندان شریف نجفی اصفهانی

ص:7

ص:8

فهرست

عنوان صفحه

سرآغاز 13

دربارۀ این دفتر 19

مصاحبۀ حضرت آیه اللّه العظمی مظاهری 54-23

قبله البلدان(علاّمه شیخ عبّاسعلی ادیب)101-55

مقدّمۀ محقّق(مجید هادیزاده)55

مقدّمه 60

افق 61

تفاوت قوس النهار و قوس اللیل 62

نصف النهار 63

طول 63

در بیان حرکت انتقالی زمین 64

ص:9

مطلب اوّل(طرق تعیین وقت ظهر)68

مطلب دوّم(در تعیین قبله)77

وضع کعبه و اطراف آن 81

قاعدۀ پیدا کردن اختلاف شب و روز در هر نقطه 81

جداول 82

قبض الوقف(شیخ منیر الدّین بروجردی)128-103

مقدّمۀ محقّق(مهدی باقری)103

المقام الاوّل 105

المقام الثّانی 109

المقام الثّالث 109

المقام الرابع 114

المقام الخامس 114

المقام السادس 116

المقام السابع 116

المقام الثامن 119

المقام التاسع 119

المقام العاشر 120

المقام الحادی عشر 120

المقام الثانی عشر(و الثالث عشر)121

المقام الرابع عشر 123

المقام الخامس عشر 124

المقام السادس عشر 124

المقام السابع عشر 125

ص:10

المقام الثامن عشر 125

شرح خطبۀ متّقین(علاّمه محمّد تقی مجلسی)238-129

پیشگفتار مصحّح(جویا جهانبخش)129

متن خطبه 135

شرح خطبه 141

پاره ای از منابع و مأخذ تصحیح 233

اجازات خاندان روضاتیان(علاّمه سیّد محمّد باقر چهارسوقی)283-239

مقدّمۀ مصحّح(سیّد جعفر اشکوری)239

اجازته للسید عبد الغفار بن محمّد حسین الحسینی التویسرکانی 241

اجازته للمیرزا محمّد بن عبد الوهّاب الهمدانی 251

اجازته للسید محمّد مهدی بن محمد الحسینی البروجردی 254

اجازته لشیخ الشریعه فتح اللّه بن محمّد جواد الاصفهانی الشیرازی 260

اجازته لمحمّد حسین بن محمّد باقر الیزدی الأردکانی 270

اجازته لولده السید محمّد مسیح بن محمّد باقر الموسوی 273

اجازته الاخری للمیرزا محمّد بن عبد الوهّاب الهمدانی 275

مکارم الآثار/زندگینامۀ شیخ الرئیس(علاّمه محمّد علی معلم حبیب آبادی)390-285

مقدّمۀ محقّق(مجید هادیزاده)285

تکفیر شیخ الرئیس 342

تألیفات شیخ الرئیس در بخارا 354

تألیفات شیخ الرئیس در خوارزم 354

تألیفات شیخ الرئیس در جرجان 356

تألیفات شیخ الرئیس در ری 356

ص:11

تألیفات شیخ الرئیس در همدان 356

تألیفات شیخ الرئیس در اصفهان 365

تألیفاتی که محل آنها تصریح نشده 369

تحقیق در تاریخ تولّد ابو علی ابن سینا 388

گل گلشن(منتخب گلشن راز)(آیه اللّه مجد الدین نجفی اصفهانی)431-391

پیشگفتار مصحّح(جویا جهانبخش)391

آغاز کتاب گل گلشن 395

خاتمۀ کتاب گل گلشن 426

کتابنامه 430

ص:12

سرآغاز

(1)

دفتر اوّل از«میراث حوزۀ اصفهان»-که عرضه کنندۀ ذخایر نفیس گنجینۀ تراث علمی حوزۀ علمیۀ اصفهان است-به لطف و عنایت پروردگار سبحان،در اواخر سال پیشین،انتشار یافت و با استقبال و تشویق اصحاب علم و فضیلت مواجه گردید.این اقبال و توجّه،عزم ما را در ادامۀ این مسیر،مضاعف گردانید و اینک دفتر دوّم،از این مجموعه-که دربردارندۀ شش اثر دیگر از آن گنجینۀ ارزشمند است-به ارباب فضل و پژوهش تقدیم می گردد.

(2)

در سرآغاز دفتر اوّل،تصریح شد که چهار مسئولیّت مهمّ در قبال اندوخته های علمی و فکری پیشینیان ما-و به تعبیر دقیق تر در برابر ذخیرۀ تابناک تشیّع-متوجّه مجامع علمی و دانش پژوهان است.این چهار وظیفه،که در حقیقت چهار مرحلۀ اساسی در فرایند احیاء و عرضۀ میراث مکتوب است عبارتند از«حفظ و نگهداری»،

ص:13

«تصحیح و احیاء»،«پالایش انتقادی»و«بهسازی و ساده سازی».

نیز گفته شد که نتیجۀ شیرین پیمودن این مراحل و انجام این وظایف،پیوند علمی نسل امروز با میراث کهن سلف صالح است.

اینک و در این مجال،ذکر یک نکتۀ دیگر ضروری است و آن اینکه:هرگز مراد از احیاء و عرضه میراث مکتوب این نیست که باید،تنها به پژوهش ها و دست آوردهای علمی گذشتگان،بسنده کرد و صرفا همانها را برای حلّ معضلات علمی و رفع مشکلات فرهنگی این روزگار کافی و وافی دانست،بلکه منظور آن است که پژوهش های جدید-اگر بخواهد از استحکام بایسته و اتقان شایسته برخوردار باشد-باید با اشراف بر پژوهش های پیشینیان بنا گردد:

العلی محظوره إلاّ علی من بنی فوق بناء السّلف

این اتّکاء و ابتناء،باعث می شود تا از ورود سخنان سست و گفته های نادرست به عرصۀ مسائل علمی و رایج شدن سکّه های تقلّبی در بازار علم و دانش،جلوگیری به عمل آید.افزون بر این،آثار مهمّ دیگری نیز بر احیاء تراث مترتب است که عبارتند از:

صرفه جویی در وقت و فرصت فاضلان و عالمان برای بهره برداری از منابع علمی، جلوگیری از تحقیقات تکراری و احیانا کم مایه و غیرمستند،و مهمّ تر از همه،نمایان شدن حجم و گسترۀ کارنامۀ علمی تشیّع،به عنوان پشتوانۀ علمی و تعریف هویت فرهنگی ما.

به این ترتیب،احیاء و عرضۀ میراث مکتوب،چهار فایدۀ اساسی را نیز با خود به همراه دارد،گرچه فواید و ثمرات دیگری را هم می توان برشمرد.

(3)

هر دفتر از«میراث حوزۀ اصفهان»را به مناسبت،به یکی از مفاخر علمی یا یکی از

ص:14

خاندان های علمی این حوزۀ کهن،تقدیم می داریم،چرا که بزرگداشت نام بلند و یاد ارجمند آن دانشی مردان و نقش برجسته ای که آنان در حفظ و ارتقاء حوزۀ علمیۀ اصفهان داشته اند،فریضه ای بر ذمّۀ امروزیان است و بی تردید،مصداق«تعظیم شعائر إلهی»است: وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعٰائِرَ اللّٰهِ فَإِنَّهٰا مِنْ تَقْوَی الْقُلُوبِ (1).

دفتر دوّم از این مجموعه را به مناسبت هشتادمین سالگرد قیام و رحلت عالم مجاهد و روشن بین مرحوم آیه اللّه شهید حاج آقا نور اللّه نجفی اصفهانی-طاب اللّه مثواه و جعل الجنّه مأواه-(1278-1346)،به حضور دو قلّۀ دیریاب و دو اقیانوس ناپیداکرانۀ دانش اصول فقه،حضرت علاّمه شیخ محمّد تقی رازی اصفهانی نجفی قدّس سرّه(متوفی 1248) -صاحب کتاب ارجمند«هدایه المسترشدین فی شرح اصول معالم الدّین»-و برادر گرانقدرش حضرت علاّمه شیخ محمّد حسین رازی اصفهانی حائری قدّس سرّه(متوفی 1261) -صاحب کتاب ارزشمند«الفصول الغرویّه فی الاصول الفقهیّه»-و سایر اعاظم از خاندان ایشان تقدیم می نماییم.

سر دودمان این خاندان شریف و ریشه دار،فقیه اصولی،مرحوم آیه اللّه العظمی شیخ محمّد تقی رازی قدّس سرّه(1185-1248)-مشهور به«صاحب هدایه»و«صاحب حاشیه» است،که در بعد از سال 1220 قمری به اصفهان مهاجرت کرده و در آنجا رحل اقامت دائم گزیده است.پس از وفات آن عالم جلیل القدر،یگانه فرزندش مرحوم آیه اللّه العظمی حاج شیخ محمّد باقر نجفی مسجد شاهی قدّس سرّه(1235-1301)و از آن پس فرزندان شش گانۀ ایشان-که همگی اهل علم و فضیلت و از مفاخر حوزۀ علمیۀ اصفهان بوده اند-بالأخص مرحوم آیه اللّه العظمی حاج شیخ محمّد تقی نجفی قدّس سرّه (1262-1332)معروف به«آقانجفی»و مرحوم آیه اللّه حاج آقا نور اللّه نجفی قدّس سرّه از

ص:15

1- (1)) سورۀ حجّ/آیۀ 32.
عالمان سرشناس این خاندان کهن می باشند (1).

پس از آنان نیز عالمان و فاضلان برجسته ای از این دودمان گرامی در حوزۀ علمیۀ اصفهان درخشیده اند که همگی از ارباب دانش و فضیلت بوده اند.

به پاس بیش از دو قرن حیات علمی و معنوی این خاندان عریق،این دفتر به پیشگاه مبارک عالمان و فقیهان و مجاهدان این سلسلۀ شریفه تقدیم می گردد و از خداوند سبحان-جلّ جلاله-علوّ درجات همۀ آنان را در أعلی علییّن مسألت می کنیم.

(4)

تقدیر و تشکّر صمیمانه از محقّقان ارجمندی که رساله های این دفتر را احیاء کرده اند،وظیفۀ حتمی این قلم است.احیاء تراث،کاری پر دردسر و ملال آور است و فقط آنان که با دشواری های این راه،سروکار دارند به خوبی می دانند که:

یری النّاس دهنا فی قواریر صافیا و لم یدر ما یجری علی رأس سمسم

روغنی در شیشه بینی صاف و روشن ریخته غافلی بر سر چه آمد دانۀ بادام را

محقّقان محترم حضرات آقایان مجید هادی زاده،جویا جهانبخش،مهدی باقری و سید جعفر اشکوری-دامت توفیقاتهم-کار تحقیق و احیاء این مجموعه را به سامان رسانیده اند و فاضلان گرامی حضرات آقایان سید احمد سجادی و مجید هادی زاده -دامت تأئیداتهما-کار اشراف و نظارت بر این دفتر را عهده دار بوده اند و همکاران عزیز دیگری هم،امور فنی و اجرایی را بر دوش خود تحمّل کرده اند.

ص:16

1- (1)) برای آشنایی با این خاندان بزرگ مراجعه کنید به:«بیان سبل الهدایه فی ذکر اعقاب صاحب الهدایه»یا تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان در دو قرن اخیر،3 جلد،سیّد مصلح الدین مهدوی قدّس سرّه،نشر الهدایه،قم،چاپ نخست،1367 ش.
(5)

و بالاخره،آغاز و انجام هر خیر و کمالی از ذات اقدس حضرت باری تعالی«جلّت عظمته و تقدّست اسمائه»است و از اینرو،همۀ ستایشها از آن ذات پاک بی همتای اوست.

با سپاس بی قیاس و حمد بی حدّ به آستان آن خداوند مهربان،از پیشگاه با عظمت او و در سایۀ توجّهات حضرت بقیّه اللّه الاعظم-ارواح العالمین له الفداء و عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف-توفیق استمرار این مسیر را به منظور احیاء و عرضۀ تراث علمی تشیّع در حوزۀ مقدّسۀ علمیۀ اصفهان و نکوداشت نام و یاد مفاخر و مآثر این حوزۀ کهن،مسألت می نماییم.انّه ولی التوفیق و علیه التکلان.

و آخر دعوانا أن الحمد للّه ربّ العالمین و صلّی اللّه علی سیّدنا محمّد و آله الطاهرین.

شوّال المکرّم 1426 هجری قمری-آبان ماه 1384 هجری شمسی.

حوزۀ علمیّۀ اصفهان دفتر حضرت آیه اللّه العظمی مظاهری محمّد حسن مظاهری

ص:17

ص:18

دربارۀ این دفتر

دفتر حاضر دوّمین دفتر از مجموعۀ«میراث حوزۀ اصفهان»است که پس از یک سال تکاپو و تلاش،اینک مجال حضور و ظهور می یابد.در تدوین این دفتر راهی پرنشیب و فراز را پیموده ایم و سپاس حضرت حق-جلّ و علا-را،که گذشته از عنایت و لطف او،نظر مهرآمیز زعیم حوزۀ علمیّۀ اصفهان،مرجع عالیقدر حضرت آیه اللّه العظمی مظاهری-مدّ ظلّه العالی-را،در تمامی گام ها،به همراه داشته ایم.

پس از نشر دفتر اوّل،صاحبان علم و معرفت،ما را پس از تشویق به ادامۀ راه،از نقد و نظر خویش بهره مند کرده و نظرات سازنده ای ارائه فرمودند.

عدّه ای از فضلا بر موضوعی بودن دفاتر نظر داشتند.بدین صورت که هر دفتر به یکی از محورهای تفسیر،حدیث،فقه،اصول فقه،فلسفه،کلام،عرفان،ادبیات و دیگر ساحت هایی که تلاش علمی قلمزنان این خطّه در حیطۀ آن بوده است،اختصاص یابد.

بعضی دوستان،نظر بر یک زبانه بودن دفاتر داشتند.

تلاش برای یافتن نسخه های متعدّد یک رساله و عدم تصحیح بر پایۀ یک نسخه،

ص:19

دیگر پیشنهاد برخی از فضلا بود.

بعضی هم به استفاده از مصحّحین و محقّقین دیگر شهرها،برای ارائۀ تصحیحات و تحقیقات جامع بر هر رساله،نظر داشتند.

لذا تلاش بر آن شد،تا کاستی ها به اندازۀ توان برطرف گردد و بر اتقان علمی و استواری تصحیح،تحقیق و تحشیه،افزوده گردد.ولی بعضی از پیشنهادات از جمله تک موضوعی و تک زبانه بودن دفترها،فعلا مقدور نگردید.

***

این دفتر از یک مصاحبه و شش بخش تشکیل شده است.توضیحی کوتاه دربارۀ آنچه کتاب حاضر را پدید آورده است،خالی از فائدتی نیست.

1-در نخستین بخش این کتاب،متن مصاحبۀ حضرت آیه اللّه العظمی مظاهری-مدّ ظلّه العالی-با متولّیان علمی کنگرۀ«تبیین آراء و بزرگداشت هشتادمین سالگرد نهضت آیه اللّه شهید حاج آقا نور اللّه نجفی اصفهانی قدّس سرّه»درج شده است.این مصاحبه که مشحون از فوائد علمی،تاریخی گسترده ای است،پیش از این در مجموعۀ منشورات آن کنگره عرضه شده بود.امّا از آنجا که از سویی آن مجموعۀ منشورات چندان فراگیر نبود،و از سویی دیگر،مصاحبۀ حاضر،در زمینۀ«اصفهان پژوهی»سخت کارآمد بود، و از سوی سوّم،دفتر حاضر نیز به اعاظم خاندان علمی نجفی اصفهانی تقدیم گردیده، لذا به درج این مصاحبه در نخستین بخش این دفتر اقدام کردیم.

2-پس از آن مصاحبه،شش رسالۀ علمی،از ریخته های خامۀ دانشیان اصفهان در این دفتر در کنار هم نشسته است.این رساله ها بنا به تفکیک موضوعی دانش ها عبارتند از:

ص:20

الف-دانش فقه:

رسالۀ قبض الوقف نگاشتۀ فقیه پارسا،مرحوم آیه اللّه حاج آقا منیر الدین بروجردی قدّس سرّه

تحقیق:جناب حجه الاسلام آقای شیخ مهدی باقری

ب-دانش حدیث پژوهی:

شرح خطبه المتّقین از آثار علاّمۀ مفضال شیخ محمّد تقی مجلسی قدّس سرّه،در شمار نگاشته های پارسی ایشان.

تحقیق:محقّق حدیث پژوه،جناب آقای جویا جهانبخش.

ج-دانش تراجم و اجازات:

1 : اجازات علاّمه آیه اللّه سیّد محمّد باقر چهار سوقی قدّس سرّه صاحب روضات توضیح این نکته لازم است که این بخش،شامل اجازاتی است که ایشان برای شماری از تلامیذ و یاران خود به قلم درآورده اند.

تحقیق:جناب حجه الاسلام آقای سیّد صادق اشکوری.

2 : رسالۀ ترجمۀ احوال بو علی سینا قدّس سرّه

نگاشتۀ تراجم پژوه کبیر،علاّمه شیخ محمّد علی معلّم حبیب آبادی قدّس سرّه.

تحقیق:مجید هادی زاده.

د-دانش عرفان نظری:

گل گلشن:منتخبی است که مرحوم آیه اللّه علاّمه شیخ مجد الدّین نجفی قدّس سرّه از منظومۀ مشهور«گلشن راز»پرداخته اند.

ص:21

تحقیق:فاضل گران مایه جناب آقای جویا جهانبخش.

ه-دانش هیئت:

قبله البلدان:ریختۀ خامۀ علاّمۀ سترگ،مرحوم آیه اللّه حاج شیخ عبّاسعلی ادیب قدّس سرّه.

تحقیق:مجید هادی زاده.

*** دست اندرکاران این مجموعه،چنان امیدوارند که مادّه و صورت این مجلّد،شایستۀ پیشکش آن به دانشیان این ملک دانش پرور باشد؛و برای تدوین مجلّدات سپسین این مجموعه نیز،دست استمداد به سوی تمامی آنان دراز می کنند.

بر خود لازم می دانیم پس از حمد و ثنای الهی،از عنایات ویژۀ مسؤول محترم دفتر ریاست معظّم حوزۀ علمیّۀ اصفهان،دوست گران مایه،جناب آقای محمّد حسن مظاهری سپاسگزاری کرده،از همۀ محقّقان و همکاران گرامی که با ارائۀ تصحیحات و تحقیقات خود،ما را در ارائۀ دفتر دوّم یاری نمودند،قدردانی کرده و همچنین از سرکار خانم محسن پور که امر حروف چینی این اثر را عهده دار شدند،تشکّر می نماییم.

و آخر دعوانا أن الحمد للّه ربّ العالمین

سیّد احمد سجّادی مجید هادیزاده

ص:22

مصاحبۀ مرجع عالیقدر

حضرت آیه اللّه العظمی مظاهری«مدّ ظلّه العالی»

با دبیرخانۀ همایش تبیین آراء و بزرگداشت هشتادمین سالگرد نهضت آیه اللّه شهید حاج آقا نور اللّه نجفی اصفهانی قدّس سرّه

ص:23

ص:24

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

حضرت آیت اللّه! جنابعالی به عنوان یکی از مراجع معظّم تقلید و رئیس حوزۀ علمیۀ اصفهان،فراز و نشیب های این حوزۀ بزرگ را چگونه نگاه می کنید؟

آیت اللّه العظمی مظاهری: بسم اللّه الرحمن الرحیم .حوزۀ علمیّۀ اصفهان،حوزه کهنی است و می توانیم بگوییم در حقیقت سلف حوزۀ علمیّه قم است.سابقۀ این حوزه، سابقۀ یکهزار ساله است.براساس مستندات تاریخی،نخستین دوره از ادوار حوزۀ علمیّۀ اصفهان به زمان حکومت آل بویه برمی گردد و آمدن شیخ الرئیس ابن سینا هم به اصفهان که در اوائل قرن پنجم(ظاهرا بعد از سال 412 قمری)بوده به همان دوره مربوط می شود.ابن سینا در زمان حکومت علاء الدولۀ دیلمی به اصفهان آمده،بعد از آنکه مدّتی در همدان بوده است و در اصفهان علاوه بر وزارت به تدریس و اشتغال های علمی پرداخته و مدرسه ای هم مربوط به او بوده که در تاریخ به نام مدرسۀ علایی نقل شده است و روی همین جهت هم بعضی معتقدند که مدفن ابن سینا در همان مدرسۀ علایی اصفهان«در محلۀ باب الدشت در خیابان ابن سینای فعلی»است نه در همدان، زیرا ایشان تا آخر عمر در اصفهان باقی مانده است و در زمان او در حوزۀ علمیّۀ

ص:25

اصفهان،شاگردان عالم و بزرگی پرورش یافته اند.کلاّ در زمان آل بویه به دلیل اعتقاد آنها به مذهب تشیّع،خدماتی انجام شده و علماء بزرگ تشیّع هم به آنها توجّه داشته اند.

شیخ مفید،سیّد مرتضی و سیّد رضی قدّس سرّه هم در زمان حکومت آل بویه بوده اند و لذا در بیش از یک قرن حکومت آنها،تشیّع از نظر فرهنگی و اجتماعی و سیاسی رشد کرده است ولی بعد از آل بویه حکومت هایی که آمدند،تعصّبات تندی داشتند که بخاطر آن با شیعیان بدرفتاری های زیادی شد و ایران هم دچار آشفتگی هایی در عرصۀ فرهنگ و سیاست شد و بعد هم در قرن هفتم حوادث تلخی مثل حملۀ مغول پیش آمد و در همین اصفهان هم،مدارس و کتابخانه ها را ویران کردند،امّا گفته شده که همزمان با عصر سلجوقیان در اصفهان در خصوص احداث مدارس،اقداماتی صورت گرفته و از جمله خواجه نظام الملک هم که اینجا بوده،مدرسه یا مدارسی ساخته و تدریس و تألیف داشته،ولی چون یک دورۀ همراه با رقابت های سیاسی و مذهبی بوده و وجه غالب حکومت و مردم و علماء مثل همین خواجه نظام الملک،گرایش های سنّی بوده، لذا تاریخ حوزۀ شیعه،چندان روشن نیست یا حداقل من اطلاعی ندارم،ولی برخی مدارس علمیّه مربوط به آن عصر هنوز در اصفهان وجود دارد.

امّا پررونق ترین دورۀ حوزۀ علمیّۀ اصفهان که یک دورۀ منحصر به فرد و دارای امتیازات متعدّد است،مربوط به زمان حکومت صفویه و همزمان با آغاز حکومت آنهاست که نهضت احداث مدارس علمیّۀ شیعه و مهاجرت علماء شیعی از جبل عامل و دیگر شهرها شروع شد و کسانی مثل جناب شیخ علی بن عبد العالی کرکی قدّس سرّه یعنی محقق ثانی،صاحب جامع المقاصد در قرن دهم به اصفهان آمدند یا پدر شیخ بهایی و خود جناب شیخ بهایی قدّس سرّهما که آنها هم از جبل عامل آمدند و با حضور این علماء، حرکت فرهنگی بزرگی در حوزۀ علمیّۀ اصفهان شروع شد و کتاب ها و تألیفات متعدّد و ارزشمندی تدوین شد که هنوز هم ما از آن سفرۀ پربرکت استفاده می کنیم.درخشش

ص:26

حوزۀ اصفهان و تأسیس بعضی مکاتب علمی مثل مکتب فلسفی اصفهان یا مکتب حدیثی اصفهان یا مکتب فقهی اصفهان،مربوط به همان زمان ها و از آثار عظیم دانشمندانی مثل میرداماد و شیخ بهایی و صدر المتألهین و علاّمه مجلسی و پدر ایشان و فاضل هندی معروف به کاشف اللثام و امثالهم است.

بعدها به علّت بعضی بی لیاقتی ها و مشکلاتی که در حکّام صفویه پدید آمد و قدر این فضای علمی فرهنگی را به درستی ندانستند و منجر به هجوم وحشیانۀ افغان ها شد، دوباره اصفهان با یک آشفتگی روبرو شد و سیر صعودی حوزۀ علمیّه هم متوقف شد و حکومت های بعد از صفویه هم که اصولا به علم و ترویج دین،چندان توجّهی نداشتند تا نوبت به دورۀ قاجار و پهلوی رسید که از جهاتی بدترین دوره هاست،بویژه از جهت علمی و فرهنگی ولی باز هم حوزۀ علمیّۀ اصفهان بعد از یک سیر رکودی در همین دوره علماء و مکاتب علمی خوبی داشته است ورود مرحوم سیّد حجه الاسلام یعنی سیّد شفتی و مرحوم حاجی کلباسی،دوباره حوزه را بعد از آن سیر رکودی حاصل از قضیۀ حملۀ افغان ها زنده کرد و تا این اواخر که علماء اهل جهاد و مبارزه هم مثل مرحوم آقای حاج آقا نور اللّه نجفی یا مرحوم شهید مدرس در دورۀ قاجار و اوایل پهلوی ظهور کردند.در نهضت مشروطه و در جریان مبارزات ملّت ایران با نظام استبدادی محمد رضا شاه هم این حوزه و علمای آن،نقش برجسته ای ایفاء کرده اند.لذا در همین دوره هم علی رغم رکودهایی که بر حوزۀ علمیّۀ اصفهان،گاهی کمتر و گاهی بیشتر حاکم می شده ولی در عین حال،نقش علمی و اجتماعی علماء و حوزۀ علمیّه قابل دقت و بررسی و تحلیل تاریخی است.

دورۀ آخری هم که در حوزۀ علمیّۀ اصفهان در حال وقوع و تجربه است مربوط به بعد از انقلاب پرشکوه اسلامی است که از ده سال پیش به این طرف شروع شده و از سال 74 تاکنون،تغییرات عمده ای چه در ساختار مدیریتی حوزه و چه در امور

ص:27

تحقیقاتی به شکل جدید و با امکانات امروزی و چه در تأسیس رشته های تخصّصی و تربیت متعلّمین در این گروه ها و چه در جهات دیگر و چه در به وجود آمدن یک نسل جدید جوان از طلاّب،به وقوع پیوسته که امیدواریم خداوند تعالی،عنایات خودش را همراه با الطاف حضرت ولیّ عصر«ارواحنا فداه»که صاحب اصلی حوزه های علمیّه اند، بیش از پیش نازل فرماید و این حوزه به سربلندی هرچه بیشتر نائل شود.

لذا ملاحظه می کنید که حوزۀ علمیّۀ اصفهان در طول تاریخ جزر و مدّ عجیبی داشته و بزرگانی از ابن سینا گرفته تا محقق کرکی و از او تا علامه مجلسی و از ایشان تا سیّد حجه الاسلام و از او تا مرحوم آخوند کاشی و از آن بزرگوار تا دورۀ اخیر و تا به امروز در دوره های مختلف در این حوزه بوده اند،این حوزه گاهی از نظر کمیت و از نظر کیفیت خیلی بالا بوده امّا گاهی هم کم رنگ می شده ولی هیچ وقت خاموش نشده و یکی از عللی که من در سال 1374،به درخواست علماء بزرگ حوزۀ اصفهان،از قم مهاجرت کردم در سال 74 به اصفهان همین بود که باز احساس می شد که حوزه در مخاطره است و دیدم اگر بتوانم با کمک علماء و فضلاء این حوزه را زنده تر کنم،مورد رضایت این سلسلۀ علماء سلف است که،اینها خیلی خدمت کردند به حوزه و به اسلام، چنانکه خدمت کردند به اصل فرهنگ دینی در اصفهان و لذا خوشحالم از این که الحمد للّه الان هم اصفهان یک حوزه با نشاط را داراست و امیدوارم ان شاء اللّه با عنایات حضرت ولی عصر این حوزه زنده تر بشود و آنچه این وجود بزرگوار و مقدّس که صاحب حوزه ها هستند،می خواهند در حوزه پیدا بشود ان شاء اللّه.

سؤال: سؤال دوّم را این طور مطرح کنیم که چرا در سال 1300 شمسی یا 1340 قمری که حوزه علمیّه قم تأسیس شد،مرکزیت حوزوی در ایران به قم منتقل شد؟عامل و آسیب شناسی رکود حوزۀ علمیّۀ اصفهان در آن دوره چه بوده است؟

آیت اللّه العظمی مظاهری: حوزۀ علمیّۀ اصفهان برای خاطر تأسیس حوزۀ علمیّۀ

ص:28

قم رکود پیدا نکرد.مرحوم آیه اللّه العظمی حاج شیخ عبد الکریم حائری یزدی قدّس سرّه از اراک به قم آمدند و در قم ماندند و آنجا یک شکوفایی ویژه پیدا شد و من الان سراغ ندارم که افرادی در آن عصر حوزۀ علمیّۀ اصفهان را رها کرده باشند از بزرگان و رفته باشند قم یا اگر بودند،خیلی قلیل بوده.این رکودی که گاهی در حوزۀ اصفهان پیدا شده از نبود علما سرچشمه می گرفت،از خلاء بزرگان حوزوی بود.طبیعتا وقتی که شخصیّت های علمی در یک مجمع علمی نباشند،خواه ناخواه یک رکودی پیدا می شود،چنانکه در همین دوره اخیر که شخصیّت هایی نظیر مرحوم آقا سیّد محمّد باقر درچه ای،مرحوم جهانگیر خان،مرحوم آخوند کاشی و امثالهم بوده اند،نه تنها رکودی نبوده بلکه دورۀ شکوفایی حوزه بوده است،و مرحوم آیه اللّه العظمی آقای بروجردی، استاد عظیم الشأن ما هم آن دوره طلبه اصفهان بودند ولی بعدها دو مرتبه خلأ بزرگان موجب رکود شد ولی این که اصفهان از بین برود و قم سر پا بشود ظاهرا این نیست.قم برای خودش یک شکوفایی خاصی پیدا کرد و مرحوم مؤسس،آقای حاج شیخ هم انصافا زحمات زیادی را متحمّل شدند و ایشان هم از نظر علم و هم از نظر عمل و هم از نظر حقائق روحی و واقعیت های قلبی خیلی بالا بودند.آن حرکت ایشان که همراه با یک تدبیر و عقل عجیب و غریبی بوده،بویژه در زمان استبداد رضاخانی موجب شد که قم الحمد للّه شکوفایی پیدا کرد که الان هم این شکوفایی هست و در واقع قم آلان کانون و محور حوزه های علمیّۀ تشیّع است.البته در اصفهان در دورۀ حکومت رضا خان دوباره حوزه رکود پیدا کرد ولی رکود به این معنا که حوزه مثلا از هم پاشیده باشد نیست،بعدها هم در این اواخر مرحوم آیه اللّه آقای خراسانی و بعد مرحوم آیه اللّه آقای خادمی و بعد مرحوم آیه اللّه آقای صادقی و مرحوم آیه اللّه آقای صافی و دیگر آیات و اعلام و بزرگان انصافا خیلی کار کردند و زحمت کشیدند برای حفظ و اعتلاء و تعمیق و توسعۀ حوزۀ علمیّۀ اصفهان،ولی علی کل حال ما می توانیم بگوییم درحالی که بعد از

ص:29

حملۀ افغان ها و بعد هم در این دوره اخیر یعنی در زمان رضا خان خیلی ضرر زدند به حوزۀ علمیّۀ اصفهان و به خود اصفهان و به معنویت و علمیّت و موقعیّت فرهنگی این شهر،لکن حوزۀ اصفهان همچنان پابرجا ماند.در استبداد رضاخانی خیلی ضرر زده شد به همۀ حوزه ها و حتّی قم،حضرت امام قدّس سرّه به من می گفتند که ما روزها نمی توانستیم در قم بمانیم،می رفتیم در باغی در بیابان ها و شب می آمدیم حجره و اصلا رضا خان بنا داشت و می خواست که نابود بکند همۀ حوزه ها را و من جمله حوزۀ اصفهان را و لذا یک رکود عجیبی پیدا شد امّا بلافاصله وقتی رضاشاه رفت،آن رکود دوباره مبدل به یک تحرک شد،پس این جزر و مدّ در حوزۀ اصفهان همیشه برپا بوده امّا هیچ وقت هم نبوده که نابود شده باشد و اصلا حوزه نباشد،حوزۀ اصفهان همیشه بوده البته شدت و ضعف داشته است.

سؤال: حالا این سؤال را من از یک طرف دیگر مطرح کنم چون حالا بحث حوزۀ اصفهان است و بعد وارد خاندان نجفی و مسجدشاهی بشویم.مقام معظّم رهبری که آمدند اصفهان در آن سخنرانی مسجد حکیم که خود جنابعالی هم حضور داشتید وقتی حوزۀ اصفهان را مطرح کردند در ارتباط با صفویه به یک نوع پیوندی بین حوزه و مردم اشاره و آن وضعیت صفویه را ترسیم کردند و مثلا شیخ بهایی را مثال زدند که آن کتابی که ایشان نوشت در زمان خودش،معارف دینی را با داستان به مردم یاد می داد،امروز ما دوباره احتیاج داریم به این که همان شیخ بهایی ها همان کار را ولی به سبک جدید انجام بدهند.علوم اسلامی شامل عرفان اسلامی،فلسفه اسلامی،اخلاق اسلامی،تفسیر و حدیث و اینها هم هست آیا این که فقط حوزه در فقه و اصول متمرکز بشود،این به نظر شما می تواند یک آسیب شناسی باشد برای این که معارف اسلامی را محدود کند یا نه و از این جنبه حوزۀ اصفهان به نظر شما آسیبی دیده یا ندیده؟

آیت اللّه العظمی مظاهری: حوزۀ علمیّۀ نجف تقریبا این جور بوده یعنی همیشه در

ص:30

علوم اسلامی که به درد زندگی روزمرّۀ مردم می خورد یا در تربیت مبلّغ،ضعیف بوده و آنها امتیاز هم می دانستند و می گفتند که اگر بخواهیم غیر این باشد ضربه به فقه و اصول می خورد.ولی ما خلاف این را امتیاز می دانستیم،لذا حوزۀ قم که تشکیل شد و بعد در زمان رونق ویژۀ آن در وقتی که نوبت به استاد بزرگوار ما آیه اللّه العظمی آقای بروجردی قدّس سرّه رسید الحمد للّه یک شکوفایی خاصی،حوزه قم از این نظر پیدا کرد اگر چه محور فقه و اصول بود و مبانی فقه و اصول،امّا فلسفه اگر محور نبود لا اقل در حاشیه هم نبود،همچنین عرفان اسلامی و همچنین تفسیر و همچنین کارهای فرهنگی مثل انتشار مجلّه مکتب تشیّع یا احیاء تراث علمی تشیّع یا امور تبلیغی شکوفایی پیدا کرد به طوری که عالم ها و مبلّغ های خوبی هم تحویل جامعه و دانشگاه ها شد مثل مرحوم شهید مطهری و مرحوم شهید بهشتی و مرحوم شهید باهنر و مرحوم شهید مفتّح که انصافا هم برای عالم اسلام و هم برای این نظام،هم برای حوزه ها هم برای دانشگاه ها خیلی کار کردند،خب اینها شاگردهای همین حوزه قم بودند.در اصفهان هم این جزر و مدّ بوده یعنی بعضی اوقات محور همان فقه و اصول بوده،و بقیّه علوم در حاشیه ولی در بعضی دوره ها هم علوم دیگر نیز بطور مبسوط گسترش یافته و اصلا اصفهان حوزۀ گرمی در فلسفه و معقول داشته و مکتب فلسفی اصفهان که مرهون ملاّ صدرا و اساتید اوست مثل مکتب حدیثی اصفهان که مرهون علاّمه مجلسی و پدر او است،بسیار با اهمیّت است.در زمان حاضر هم در قم باید بگوییم که علوم اسلامی محور است،نه فقه و اصول اگرچه فقه و اصول باید بیشتر به آن اهمیّت داده شود،چون دامنه دار است و یک نحو سرمایه است،امّا به مابقی هم الحمد للّه خیلی اهمیّت داده می شود،این 7،8 ساله در اصفهان هم این جور بوده،گروه های تخصصی،مرکز تحقیقات،احیاء میراث مکتوب و تبلیغ ها و اعزام ها،اینها همه دلیل بر این است که توجّه به این مطلب بوده و هست.و ما شکر می کنیم خدا را که حوزه ها الان همه،مخصوصا قم،اصفهان،مشهد

ص:31

که یک نحو مرکزیتی هرکدام بطور مستقل دارد،فقط متمرکز بر فقه و اصول نیست و بقیه علوم هم تدریس می شود و هم اهمیّت به آن داده می شود،البته نباید به این مقدار اکتفاء کرد و مسلّما باید به نحو بهتری توسعه داده شود.

سؤال: یک نکته ای که در زندگی آقا نجفی و حاج آقا نور اللّه برای خود من جالب و سؤال برانگیز است این است که اینها وقتی که در مشروطه حرکتشان را شروع کردند در اصفهان بزرگان دیگری هم هستند مثلا در اصفهان مرحوم آقای درچه ای هستند، جهانگیر خان هستند مرحوم آخوند کاشی هستند وقتی در دوره تنباکو اولین بار حکم تحریم توسط آقا نجفی صادر شد،قبل از میرزای شیرازی،ایشان 47 و 48 سال سن داشتند در صورتی که آن زمان مرحوم سیّد فشارکی در اصفهان بودند و بسیاری از بزرگانی که 20 سال،30 سال از ایشان سنشان بیشتر بوده و ما در اصفهان نمی بینیم که کسی حکم ایشان را لغو کرده باشد با اینکه علمائی که موافقت نکردند،مخالفتی هم نکردند در صورتی که در تهران یا در نجف به هرحال علماء دو گروه شدند،مشروطه خواه و مشروعه خواه،در نجف اشرف به هرحال در مقابل هم دو جریان شدند مرحوم سیّد صاحب عروه و طرفدارانش در مقابل مرحوم آخوند صاحب کفایه.به هرحال تا مدّت ها این درگیری ها ادامه داشت،یا در تهران مرحوم آقای شیخ فضل اللّه نوری.امّا در اصفهان چنین چیزی وجود ندارد یعنی نه در قضیه مشروطه که می بینیم علماء تایید کردند یا سکوت کردند یعنی مخالفتی نکردند و در دوره قیام حاج آقا نور اللّه بیشتر،با این که خود جنابعالی استحضار دارید یک قیام ضد دولتی کردن آن هم بر ضد رضاشاه کار سختی بوده است یعنی این که آدم 300،400 تا عالم دینی و مجتهد و طلبه را بردارد ببرد جلوی سلطان وقت بگذارد این کار سختی است،چطور مخالفتی نشده؟این یک چیز عجیب است حتّی زمان خود ما دورۀ این انقلاب به هرحال برخی از مقدسین می گفتند نمی شود،نکنید،خون از دماغ کسی نیاید،امّا چنین چیزهایی در تاریخ راجع به

ص:32

اینها نه در مشروطه ثبت شده نه در قضیه قیام حاج آقا نور اللّه،اینها به نظر من یک چیزهای عجیبی است در فضای حوزۀ اصفهان و زندگی مبارزاتی مرحوم آقا نجفی در تنباکو و مشروطه و مرحوم حاج آقا نور اللّه که حتّی مثلا ایشان نامه برای مرحوم آقای سیّد ابو الحسن اصفهانی و مرحوم میرزای نائینی دارند و در قیام قم سعی می کنند حتّی اینها را با خودشان همراه کنند و این جوّ نجف را هم برگردانند این را حضرتعالی چطور نگاه می کنید؟

آیت اللّه العظمی مظاهری: آقای آقا نجفی و آقای حاج آقا نور اللّه هر دو بزرگوار نفوذ مردمی و نفوذ حوزوی خاصی داشتند یعنی هر دو علاوه بر این که در میان مردم یک شهرت به سزایی داشتند مخصوصا آقای نجفی از نظر علم و از نظر عمل، خواص هم اینها را دو روحانی مبرز می دانستند،یعنی اینها را لایق می دانستند برای پیشتازی و رهبری،لایق می دانستند برای این که ریاست حوزه یا ریاست روحانیّت در اختیار ایشان باشد و چون چنین بود دیگر خواه ناخواه مرحوم حاج آقا نور اللّه و آقای آقا نجفی توانستند در صحنه های سیاسی آن دوره،خیلی کار بکنند حالا روحانیّت یا ساکت بود یا همراه و علی کل حال تقابل نبود و وقتی تقابل نبود طبعا آنها توانستند کار بکنند.در قضایای حضرت امام هم همین جور شد.حضرت امام هم یک نفوذ ویژه در میان روحانیّت،مخصوصا فضلاء و طلاب روشن بین داشتند و این نفوذ حضرت امام موجب شد که قد علم بکنند و بتوانند علاوه بر قیام و نهضت،یک نظامی را معماری کنند و بیاورند،دیگران هم اگر انقلابی بودند همراه شدند،اگر هم فتوایشان این بود که نه،یا این که صلاحشان نبود ساکت شدند و حضرت امام به تنهایی توانستند کار عظیمی را بکنند و من خیال می کنم در اصفهان این که مرحوم آقا نجفی و مرحوم حاج آقا نور اللّه توانستند عرض اندام بکنند و راستی هم شکست دادند به حکومت های جبّار وقت،این شکست برای خاطر همین بود که این دو بزرگوار از نظر نفوذ در میان مردم و نفوذ در

ص:33

میان خواص عالی بودند و نفوذ کامل داشتند و دیگران یا تابع بودند یا ساکت،مثلا در قضایای نهضت تنباکو هم این دو بزرگوار و هم برادر دیگرشان مرحوم آقای شیخ محمد علی ثقه الاسلام فعالیّت عظیمی کردند در مقابل حاکم وقت اصفهان یعنی ظلّ السلطان و پدرش ناصر الدین شاه و ذرّه ای در مقابل تهدیدهای این پدر و پسر جبّار کوتاه نیامدند.ظلّ السلطان آدم قلدر و نانجیبی بوده و در حکومت هم چون پسر شاه بود اختیارات کامل داشت ولی در عین حال این بزرگان در مقابل اینها ایستادند و مقاومت کردند و شکست دادند،یا مثلا حکم تحریم آقا نجفی علیه سلطۀ بازار اجنبی در ایران، اثرات مهمّی داشته است یا تأسیس آن شرکت معروف به اسلامیّه از سوی مرحوم حاج آقا نور اللّه که در حقیقت برای استقلال خواهی و خودکفایی کشور بود و برای اینکه جلوی بازار اجنبی و تسلّط بیگانه ها بر فرهنگ مردم ایران گرفته شود یا تأسیس بیمارستان،که همین بیمارستان خورشید فعلی که اسمش را عوض کردند به بیمارستان نور به یاد مرحوم حاج آقا نور اللّه و یا رسیدگی به محرومین و امثال این کارها از نظر فرهنگی و اجتماعی خیلی اهمیّت داشته است و در آن سال ها مخصوصا بعد از جنبش مشروطه خواهی،اذهان و افکار بسیاری از تحصیل کرده های مملکت به طرف غرب و غربی ها رفته بود و آن طبقۀ روشنفکر در همان زمان در ایران بوجود آمد و به همین سبب این جریان روشنفکری در کشور ما به صورت ناقص و بیمارگونه متولّد شد.چون آنها با پیروی از تمدّن بیگانۀ غربی،یک نحو عناد از روی تعصّب و جهل به فرهنگ اسلامی و فرهنگ خودی کشور پیدا کردند و در واقع شیفتۀ غرب شدند و از فرهنگ ملّی تنفّر پیدا کردند و هر جایی که شیفتگی و تنفّر از روی تعصّب و عناد و لجبازی و جهل پیدا شد،کار خراب می شود چون«حبّ الشی یعمی و یصم»و این یعنی تقلید کورکورانه.در آن فضای تقلیدی،فرهنگ غربی گسترش زیادی پیدا کرد،حکّام بی لیاقتی هم مثل ناصر الدین شاه،و بعدها کسی مثل رضا خان در این دو دورۀ قاجار

ص:34

و پهلوی،مملکت را سمت غرب،تا توانستند سوق دادند.در یک چنین فضایی مرحوم آقای آقا نجفی یا آقای حاج آقا نور اللّه چون جدا از مراتب علمی و عملی،دارای بینش سیاسی و اجتماعی بودند و مسائل جاری داخلی و بین المللی را درک می کردند و تحت نظر داشتند و به تعبیر امروزی ها اهل تحلیل بودند،کار مهمّی کردند،گفتند ما با پیشرفت مخالف نیستیم،با تمدّن مخالف نیستیم،با توسعه مخالف نیستیم،امّا مبنای توسعه و پیشرفت و تمدّن نباید غرب و بیگانه و دشمن این کشور و تفکّرات او باشد بلکه ما خودمان باید برپایۀ سنّت های عقیدتی و باورهای مقدّس خودمان،کشور را خودکفا کنیم و بسازیم و لذا حتّی تولیدات شرکت اسلامیه به کشورهای دوردست هم صادر شد.ببینید،حدود یک قرن پیش،چقدر تفکّرات عمیق و پیشرفته ای در مغز و فکر روحانیّت این مملکت و حوزه های شیعه بوده است!آن وقت امروز عدّه ای می خواهند همۀ کارهای اصلاح گرانه و توسعه و پیشرفت را با اسم غرب و بیگانه برای خودشان و به نام خودشان مصادره کنند و مع الأسف نسل جوان ما هم با تاریخ حتّی با تاریخ معاصر آشنا نیست و نمی داند که مبارزه روحانیّت و حوزه ها و علماء در مقابل نفوذ سیاسی استعمار در این کشور در زمان قدرت روس ها و بعد انگلیس ها و بعد آمریکایی ها و دخالت های نابجای آنها و مستشاران آنها چقدر عظیم و گسترده و پیشتازانه بوده.مبارزات همین دو بردار عظیم القدر،در تاریخ بسیار عبرت انگیز و مهمّ و بعدها هم در زمان ما شخصیّتی مثل حضرت امام توانستند با همین نفوذشان اساسا نظام و حکومتی را برمبنای دین ایجاد کنند.بنابراین اگر ملاحظه می کنید که در برابر حضرت امام یا آقای حاج آقا نور اللّه یا آقای آقا نجفی،علماء دیگر اختلاف نکردند،بخاطر عظمت آنها و نفوذ کلمۀ آنها بود که همه،آنها را قبول داشتند و یا همراه بودند یا ساکت بودند.

سؤال: مرحوم مدرس یک نقلی می کند،مدرس جوانی که در قیام تنباکو بوده،که

ص:35

ایشان پیش میرزای شیرازی رفته در اواخر عمر میرزا،ایشان می گوید میرزا از من سؤال کرد چه خبر شد؟در خاطرات مرحوم مدرس هست که ایشان می گوید من توضیح دادم که چه شد در اصفهان و در تنباکو بعد ایشان می گوید یک دفعه میرزا زدند زیر گریه و گفتند من یک نگرانی که دارم این است که الان خارجی ها می فهمند قدرت اسلام کجاست،در این قضیه تنباکو فهمیدند که علماء هستند و روی این کار می کنند.

آیت اللّه العظمی مظاهری: اگر این نقل از میرزا درست باشد از تسامحات است چون معصوم که نبوده اند،کاری که آقا نجفی و بعد هم مرحوم میرزای شیرازی کردند یعنی زنده کردن روحانیّت،یعنی زنده کردن اسلام،یعنی رها کردن مردم از استثمار، و حالا یک تنبّهی هم،یک تنبه شیطانی هم در دشمنان پیدا بشود،خب بشود.ما باید کارمان را بکنیم،مرحوم میرزا به قاعدۀ امر به معروف و نهی از منکر جلو آمدند و کارشان را هم کردند و کار هم بسیار عالی بود که هنوز ثمرات آن باقی است و حالا آن دشمن تنبه پیدا کرد که روحانیّت خیلی می تواند کار کند خب باشد.

سؤال: حالا این طور بگوییم که از دوره مشروطه یا اوایل رضا شاه این تنبه آنها و تنبه روحانیّت مساوی بود امّا از دورۀ رضاشاه به بعد توطئه ها بر تنبه غلبه کرده و متأسفانه فضایی که در جامعۀ دینی اینها ایجاد کردند یک فضای شفاف و صافی نیست یعنی خیلی کار کردند تمام راه های نفوذ را اینها فکر کردند من به نظرم می آید یک مقدار بعضی اوقات که یک مطالب واضحی را آدم می بیند مخالفت می شود شاید علتش این باشد که خارجی ها به هرحال این نقطه را پیدا کردند و سعی کردند روی جریانات مختلف کار کنند و البته امثال امام مقابله کردند ولی باید این تنبه و آگاهی به هر حال درصدش و درجه اش بالاتر برود.به نظرتان نمی آید این طور است؟

آیت اللّه العظمی مظاهری: امّا بالاخره این کارها باید بشود یعنی کار مرحوم میرزا باید صورت می گرفت و معلوم هم هست چه کارهای دینی،چه کارهای اجتماعی،چه

ص:36

کارهای فردی و خانوادگی صددرصد نمی شود که مصلحت داشته باشد مسلم است یک مفاسدی هم دارد عقل ما هم می گوید در قانون اهم و مهم،اهم را بگیر و مهم را رها کن خب در امر به معروف و نهی از منکر همین است،ابی عبد اللّه الحسین علیه السّلام اگر در مدینه مانده بودند حق السکوت به ایشان می دادند،بالاترین ریاست ها و مقامات را به ایشان می دادند ساده و خوب زندگی می کردند و دیگر این قضیه کربلا هم جلو نمی آمد لکن قضایای کربلا اسلام را زنده کرده و ادامه داد و این موج را سرتاسری کرد بعد هم این عزاداری ها و درس های بزرگ عاشورا و اقتداء به آن امام و سالار شهیدان این موج را تا الان اینجا آورده،البته معلوم است که شهادت ابی عبد اللّه الحسین علیه السّلام،اسارت زینب مظلوم و آل اللّه یک خسارت های عظیم همیشگی است امّا یک نفع بزرگ هم بود و آن اینکه اسلام عزیز زنده شد و باقی ماند.

سؤال: فکر می کنم این فرمایش میرزای شیرازی بیشتر یک هشدار بود تا مثلا اظهار پشیمانی از این که حالا ما این کار را کردیم و آنها متوجه این چیز شدند می گویند ظاهرا با این کار بزرگی که در دورۀ نهضت تنباکو شد ما برای اولین بار هم استبداد را و هم استعمار را هر دو تا را با آن حرکت بزرگ با یک فتوی که حتّی تا اندرونی ناصر الدین شاه هم دیگر فرمان نمی برد از شاه،با یک فتوای کوچک بساط استعمار و استبداد را روحانیّت شیعه و مرجعیت شیعه به هم ریخت و این کار بزرگی بود به نظرم ایشان هشدار دارند می دهند که حالا که این کار را کردید دشمن فهمیده شما چه قدرتی دارید.

آیت اللّه العظمی مظاهری: این که گریه ندارد،باید بخندند،باید شاد باشند و البته باید هوشیار هم بود.

سؤال: شاید هشدار می دهند برای آینده.

آیت اللّه العظمی مظاهری: امّا من خیال نمی کنم از مقام بزرگ مرحوم میرزا که اصل این نقل واقعیت داشته باشد و خیال می کنم یک اشتباهی در کار بوده است و اگر هم

ص:37

اصلش درست باشد همین فرمایش شماست و یک تنبه و امّا این که او می گوید گریه کردند و خیلی متأسف شدند که چرا ما این جور کردیم،ظاهرا درست نباشد.

سؤال: نه،نه،گفتند نگران شدند برای آینده که به اینان دشمن بیشتر حمله می کند.

من از همین بحث تنباکو استفاده می کنم و یک سؤالی خدمتتان عرض دارم و آن این که در نهضت تنباکو مرحوم آقا نجفی و مرحوم حاج آقا نور اللّه و اخوی ایشان،آقای شیخ محمد علی ثقه الاسلام یک فعالیّت گسترده ای کردند آن هم در مقابل ظل السلطان و ناصر الدین شاه که حضرتعالی اشاره کردید.در همان دوره ناصر الدین شاه تهدید می کند که به اینها بگویید یعنی به علمای اصفهان که می آیم می بندم آنها را به توپ و اصفهان را می گوید بالمره نابود می کنم اصلا،با یک چنین تهدیدی.منتها آقایان می ایستند محکم می ایستند می خواستم ببینم حضرتعالی نظرتان در خصوص اینحرکت بزرگی که علماء به رهبری مرحوم آقا نجفی و آقای ثقه الاسلام و حاج آقا نور اللّه در آن دوره و بعد در مشروطه به وجود آوردند را نظرتان را بدانیم.

آیت اللّه العظمی مظاهری: بله عرض شد که حرکتی بسیار ارزنده بود و ضربه محکمی به حکّام وقت بود و کاری که اینها انجام دادند دلیل بر این است که هم شجاع بودند و هم با تدبیر بودند مخصوصا آقای حاج آقا نور اللّه.البته آقای آقا نجفی هم خیلی شجاعتشان خوب بود و حتّی مثلا برای من بعض اوقات نقل کرده اند که ظل السلطان می ترسید بیاید پیش ایشان برای این که وقتی می آمد با بی اعتنایی و سخره او را بیرون می کردند و در مقابل ظل السلطان این جور رفتار کردن شجاعت می خواهد یا این که از همین جمله ای که ناصر الدین شاه گفت من اصفهان را به خاک و خون می کشم شما را هم در مقابل مردم چوب و فلک می کنم،خب این دلیل بر این است که یک ذلتی برای ناصر الدین شاه پیدا شده بود،یک ترسی در دل ناصر پیدا شده بود و این ترس را این بزرگواران ایجاد کردند.لذا کارشان خیلی کار بالائی بوده انصافا ولو دشمن نگذاشت

ص:38

آن مشروطه ای که می خواهند بپا بشود،نشد و بالاخره نگذاشتند با آن ارعاب ها و آن قیام های ضد مشروطه و بالاخره مثل شهادت آقای حاج شیخ فضل اللّه نوری که اگر اینها قدرت و امکان داشتند،با آقای حاج آقا نور اللّه و آقای آقانجفی هم همین کار را می کردند،قدرت نبود یعنی در اصفهان یک تبعیّت خوبی از این دو بزرگوار بود هم خواص هم عموم مردم و الحمد للّه با شجاعت این آقایان،کار و مبارزه پیشرفت کرد البته تدبیر و شجاعت به تنهایی نمی تواند کار بکند،علم هم می خواهد.مراتب علمی این دو بزرگوار هم خیلی بالا بوده و مورد تأیید و قبول همۀ اعاظم آن زمان بوده است.همچنین حضرت امام اگر مرجع نبودند،اگر مقام والای علمی ایشان نبود نمی توانستند این انقلاب را برپا کنند،شجاعت و تدبیر ایشان نمره اول بود،امّا آن که حضرت امام را به رهبری برای تشکیل این انقلاب تبدیل کرد،علم ایشان بود و مرجعیت ایشان بود،آقای حاج آقا نور اللّه و آقای آقانجفی هم این جور بودند که هر دو عالم بودند،آقانجفی یک مرجع بود و از نظر علمی هم هر دو وزین بودند.تدریس داشتند و حوزه باید بگوییم که ریاستش مال اینها بود،دیگران هم ریاست اینها را قبول داشتند و آن علمشان و شجاعتشان و چیزهای دیگر آن نفوذ مردمی و نفوذ در میان خواص را ایجاد کرد و موجب شد که الحمد للّه برای ایران و برای عالم اسلام خیلی کار کردند یعنی از کسانی که باید در تاریخ بنویسیم و کم نوشته شده و امیدواریم این سمینار شما زنده بکند این چیزها را،این دو بزرگوار و زحمات آنهاست برای اسلام و اصلا من عقیده دارم که خاندان اینها یک خاندان عریق علمی و معنوی بوده،شما ملاحظه کنید که مرحوم آقا شیخ محمد تقی صاحب هدایه،که خیلی بالا بوده از نظر فقه و اصول به اندازه ای که الان حاشیۀ ایشان اصول روز است و این خیلی عجیب است چون معمولا این نوشته های اصول بعد از 40 سال،50 سال،تقریبا به قول عوام کهنه می شود ولی الان اصول ایشان، اصول زنده ای است انصافا،و من عقیده دارم کار این دو بزرگوار که نوه های آقا شیخ

ص:39

محمد تقی هستند اگر بهتر از آقا شیخ محمد تقی نبود کمتر نبود.او از نظر علمی و اینها از نظر سیاسی،اجتماعی زنده کردند اسلام را و اگر کار این دو بزرگوار بهتر نبود لا اقل مثل کار جدشان خیلی اهمیّت داشت.

سؤال: همین جور که اشاره کردید بالاخره درگیر شدن با استبداد و استعمار آن هم با آن حجم بالای توطئه و نفوذ آنها در دربار قاجار علاوه بر شجاعت،یک تدبیر و مدیریتی هم می خواهد که فکر می کنم به حدّ کمال در این دو بزرگوار وجود داشت.

آیت اللّه العظمی مظاهری: بله همینطور بوده.

سؤال: شما فرمودید مقام علمی اینها موجب چنین اقداماتی شد.

آیت اللّه العظمی مظاهری: بله هم علم داشتند،هم تدبیر داشتند و عرض شد که غیر از شجاعت،تدبیر و مدیریت اینها خیلی بالا بودند یعنی به عبارت دیگر سیاست این دو بزرگوار خیلی بالا بود،لکن تدبیرشان به خاطر همان جهات علمی است و الاّ نوعا افراد کم فضل،با تدبیر هم نیستند.

سؤال: یک نکته دیگر به ذهن من می رسد که ارتباط عمیقی بین حوزه نجف و اصفهان در این مقطع ظاهرا وجود داشته،حتّی سامراء هم موقعی که مرحوم شیرازی در سامراء تشریف داشتند و به نحوی حوزه نجف شاید خیلی از مسایل را به حوزۀ اصفهان و مخصوصا شخصیّت های بزرگی که در حوزۀ اصفهان حضور داشتند ارجاع می دادند یعنی مورد اعتماد بودند اگر از اصفهان خبری در خصوص وقایع و مسایل ایران می رسید آنها به آن ترتیب اثر می دادند و حکم صادر می کردند و فتوی صادر می کردند.در مورد ابعاد این همکاری و اعتماد،اعتماد حوزه نجف یا حوزه سامرا نسبت به اصفهان،اگر حضرتعالی مطلبی به نظرتان می رسد بفرمایید ممنون می شویم.

آیت اللّه العظمی مظاهری: بله عرض شد که این به سبب شناختی بود که آنها از این دو بزرگوار و مقامات علمی و اجتماعی و نفوذ حوزوی و مردمی آنها داشتند یا کلا از

ص:40

اصفهان و حوزۀ علمیّۀ اصفهان و علمایش داشتند و این خیلی اهمیّت دارد چنانکه آن شناختی که نجف از تهران و بزرگانی نظیر حاج شیخ فضل اللّه یا مرحوم بهبهانی یا مرحوم ملاّ علی کنی و امثال اینها داشتند این شناخت موجب اعتماد می شد و اطمینان علمای بزرگ مثل مرحوم آخوند نسبت به آقای حاج آقا نور اللّه،وجه دیگری هم داشت و آن اینکه آقای حاج آقا نور اللّه از شاگردان آقای آخوند بودند و بسیار مورد احترام و توجّه ایشان واقع می شدند.

سؤال: حاج آقا در این قیام معروفی که موضوع این همایش ما هست یعنی قیام علمای اصفهان و علمای ایران به رهبری مرحوم حاج آقا نور اللّه علیه رضا خان چه عواملی دست به دست هم می دادند که مرحوم حاج آقا نور اللّه در رأس این قیام قرار می گیرد چرا این جا این حرکت آغاز می شود درحالی که علمای بزرگ دیگری هم در اصفهان هم در شهرهای مختلف بودند؟

آیت اللّه العظمی مظاهری: بله،لکن به قول آن شاعر هزار نکته غیر از حسن باید جمع باشد تا مقبولیّت عمومی پیدا بشود،علم فقط نمی تواند،تدبیر فقط نمی تواند، شجاعت فقط نمی تواند باید یک مقام جمع الجمعی پیدا بشود.مثل حضرت امام که عرض کردم،حضرت امام اگر مرجع نبودند،اگر علم فقه و اصولشان بالا نبود،اگر یک عارف کامل،یک فیلسوف کامل نبودند،نمی توانستند این انقلاب را ایجاد کنند، شجاعت فقط که نمی شده،خیلی کسان این شجاعت را داشتند مثلا مرحوم آیت اللّه کاشانی از این حیث خیلی خوب بود امّا بالاخره کاری که حضرت امام کرد نتوانستند بکنند می خواستند هم که بکنند،نشد بکنند،درحالی که آقای کاشانی حق به این نظام اسلامی دارد انصافا،یک ارادات خاصی هم حضرت امام به آقای کاشانی داشتند، همانطور که آن ارادت از آن طرف هم بود،آقای کاشانی هم یک علاقه ای به حضرت امام داشتند درحالی که حضرت امام آن زمان یک مدرّسی بیش نبودند.از طرف دیگر

ص:41

وقتی شناخت نیست،اختلاف ایجاد می شود ولی در مورد مرحوم حاج آقا نور اللّه و مرحوم آقا نجفی،علماء نجف شناخت کامل روی آنها داشتند و آن شناخت کامل موجب می شد که تایید می کردند.بعد هم مرحوم حاج آقا نور اللّه و مرحوم آقا نجفی امتیازهایی داشتند و آن امتیازها موجب شد مسئولیت پیدا کردند،ریاست پیدا کردند علماء هم می دیدند که راستی اینها جامع کمالات هستند و لذا در مقابل آنها یا ساکت بودند اگر فتوایشان اقتضا نمی کرد یا این که طرفدار و مبارز بودند و آنها را همراهی و تأیید می کردند.

سؤال: یک نکته ای را من به عنوان یک سؤال مجزّا مطرح می کنم و آن اینکه بحث های مقایسه ای خیلی به ما کمک می کند 80 سال پیش حاج آقا نور اللّه قیامی می کند و خیلی مشابهت ها می بینیم بین شخصیّت حاج آقا نور اللّه و حضرت امام که 40 سال پیش قیام می کنند و خب شما با شخصیّت امام خیلی نزدیک بودید و اطلاعات دقیقی داشتید لابلای فرمایشات شما وجه مشابهت هایی بین حاج آقا نور اللّه و امام را گفتید وجه امتیازها را هم اگر صلاح می دانید بفرمایید چه شد که قیام حاج آقا نور اللّه به نتیجه نرسید ولی قیام امام به نتیجه رسید؟آیا شرایط زمانه بود یا ظالمی که روبروی آنها بود این طور بود یا مردم وضعیتشان جوری بود یا نه برمی گشت به همان خصائصی که در وجه مشترک شما اشاره کردید که به نحو تشکیکی در امام قوی تر بوده و توانسته این قیام را به نتیجه برساند.

آیت اللّه العظمی مظاهری: اوّلا این را باید توجّه داشته باشیم که قیام حضرت امام یک خرق عادت بود،این را ما نباید فراموش بکنیم،حضرت امام نکردند،ما نکردیم، خدا عنایت کرد ولی به واسطه حضرت امام این خرق عادت انجام شد.از زمان غیبت صغری تا الان همه علماء این موضوع ولایت فقیه را قبول دارند و همه علماء هم در این خصوص کوشا بوده اند.من در درس های ولایت فقیه،کلمات تعداد زیادی از اعاظم

ص:42

مثل شیخ مفید،شیخ طوسی،علامه حلّی،شهیدین تا متأخرین و معاصرین را آوردم که اینها در کتاب هایشان مکرر به موضوع ولایت فقیه پرداخته اند و دلشان هم میخواسته این فتوی پیاده بشود،امّا نشده بخاطر مشکلات خاصّ و اقتضائات زمان.همین مرحوم آقای آقا نجفی در تألیفاتشان به بحث ولایت فقیه بطور مفصّل پرداخته اند و ایشان هم ولیّ فقیه را مبسوط الید می دانستند و اصلا بنیان اقدامات و مبارزات ایشان بر همین اعتقاد بوده.مرحوم آقای آقا نجفی و برادرشان آقای حاج آقا نور اللّه،در زمان مشروطه در اصفهان و توابع،کارهای اجتماعی و حکومتی می کردند و این به سبب اعتقاد علمی آنها بود که می خواستند به آن نظریۀ علمی،عینیّت اجتماعی و خارجی ببخشند و تا حدّی هم موفق شدند،اگرچه کار آنها مثل کار حضرت امام فراگیر در کلّ مملکت نشد امّا بالاخره،هم در مقام علمی به ولایت مطلقه فقیه معتقد شدند هم در مقام عمل و عینیّت اجتماعی این کار را می خواستند تجربه کنند ولی حرکت حضرت امام هم اگر چه مثل حرکت این دو بزرگوار مبتنی بر همان نظریۀ علمی بود لکن توسعه و سعۀ عجیبی پیدا کرد و به کلّ مملکت رسید و واقعا یک کار اعجاب انگیز شد و علاوه بر نهضت به حکومت و نظام تبدیل شد.لذا اوّلا باید بگوییم این کار حضرت امام یک خرق عادت بوده و الحمد للّه این حکومت دینی و جمهوری اسلامی،به دست ایشان ایجاد شد.

امّا ثانیا این را هم باید توجّه داشته باشیم که امتیازهای حضرت امام وقتی که برویم در تاریخ می بینیم که بی نظیر است یا کم نظیر است،حقا حضرت امام امتیازهای عجیبی داشتند من تقریبا 40 سال با ایشان مرتبط بودم از آن وقتی که ایشان یک مدرسی بودند تا وقتی که ایشان مرجع مسلّم تقلید شدند تا بعد که توانستند نهضت را برپا بکنند تا آن زمانی که رهبر مطلق بودند و یک درخشندگی عجیبی در دنیا پیدا کردند.مثلا حضرت امام از نظر خلوص خیلی کم نظیر بودند از نظر جامعیت علمی

ص:43

خیلی کم نظیر بودند از نظر شجاعت و تدبیر خیلی کم نظیر بودند و می توانیم بگوییم که حضرت امام در مقام جمع الجمعی و در بعد جامعیّت بی نظیر بودند و لذا توانستند این نظام را معماری کنند.

مرحوم حاج آقا نور اللّه و مرحوم آقا نجفی و علمای آن زمان اینها همه خوب بودند، انصافا عالی بودند ولی از جهاتی قابل قیاس با امام نبودند و من خیال می کنم اگر حاج آقا نور اللّه هم در زمان ما بودند،متابعت از حضرت امام می کردند زیرا حاج آقا نور اللّه هم از نظر خلوص و از نظر تواضع خیلی بالا بودند.علی کل حال آن دو بزرگوار در زمان خودشان کار کردند و طاغوت آن زمان هم که خیلی مهم بود یعنی طاغوت قاجار و بعد پهلوی از کار آنها ضربه خورد لکن شاید،مقایسه،خیلی هم ضرورتی نداشته باشد،ما الان در مقام بیان حاج آقا نور اللّه هستیم نه حاج آقا روح اللّه.

سؤال: اجازه بدهید سئوال قبلی را جور دیگر طرح کنم و نظری را بگویم بعد نظر جنابعالی را جویا بشوم خدمتتان عرض کنم که دورۀ صفویه به هرحال یک نظام دینی بود ولو به طور ناقص چون به هرحال علماء،قدرت داشتند و شیعه هم زنده شد بعد از 9 قرن که تشیع در تقیه بود،در قرن 10 تقریبا از 907 به بعد مذهب رسمی ایران شیعه شد یک نظام به هرحال ناقص دینی نه یک حکومت تمام عیار اسلامی درست شد،علماء در احکام قضایی،در موقوفات در اینگونه مسائل دخالت می کردند،کار می کردند و سلاطین صفویه هم راضی بودند به این،با هم یک همکاری مثبتی داشتند خب بعد از قاجاریه و بخصوص بعد از قرارداد ترکمن چای این مرکزیت دینی و این تعامل از بین رفت،سلاطین کار خودشان را می کردند و راضی نبودند که علماء در سیاست و کارهای اجتماعی دخالت کنند تا زمان انقلاب اسلامی که دوباره یک حکومت دینی تمام عیار روی کار آمد.اینجا یک خطی هست از آن حکومت ناقص دینی صفویه به این حکومت کامل که این خط را اسمش را می گذاریم خط نهضت های اسلامی یک خطی است که

ص:44

فضایش،دوره اش با خط حکومت های دینی فرق میکند،یک شرایط ویژه ای دارد من یک نکته ای به نظرم آمد مثال تاریخی بزنم مرحوم میرزای شیرازی وقتی که اولین مکاتباتی که با ناصر الدین شاه دارند در قرارداد رژی نه فقط می گویند تنباکو باید لغو بشود می گویند تمام قراردادهای استعماری خارجی ها را باید الغاء کنیم امّا وقتی ایشان این حکم یا فتوی را صادر می کنند تحقیقی که ما کردیم تقریبا 50 روز طول کشیده که قلیان و چپق و تنباکو تحریم بوده اینها را حالا تاریخ زیاد ثبت نکرده بوده ولی گوشه و کنارش هست نامه ای آمده از علماء از مردم که آقا بس است!ما می خواهیم تنباکو بکشیم قلیان بکشیم!بعد از 50 روز،60 روز میرزا آبرومندانه قضیه را جمع می کنند و دیگر دنبال حرفشان را نمی گیرند ایشان تنباکو را لغو می کند ولی حرف میرزا بیش از این بود می گفت قرارداد راه آهن هم باید لغو بشود بانک شاهنشاهی هم باید لغو بشود یعنی میرزا با همۀ نفوذ استعمار کار داشت ولی وقتی دید کشش مردم به اندازۀ همۀ اینها نیست و همین مقدار است خب آبرومندانه و درست شروع کرد یک حرکتی را بنیان گذاری کرد و موفق هم شد ادامۀ این شد مشروطه،یک قدری پررنگتر شد و این همین طور این خط پررنگتر شد تا انقلاب اسلامی.نکته ای که اینجا هست که مدیریت سیاسی مردم کار سختی است یعنی مردم را در صحنه نگه داشتن این در امام فوق العاده بود امّا این کار در نهضتهای اسلامی کار سختی است،مردم را جلوی پادشاه و حکومت نگه داشتن کار مشکلی است و این مدیریت سیاسی به نظر می آید در مرحوم آقانجفی و حاج آقا نور اللّه وجود داشته که مردم را نگه می داشتند و چیزی که میرزا شروع کرد خط تکاملیش در اینها خیلی بالا بود.و نکتۀ دیگر این است که مرحوم حاج آقا نور اللّه و آقا نجفی پایان یک دوره باشکوه هستند که یک پرونده ای بسته می شود یعنی پرونده نهضت های اسلامی و امام آغاز یک دورۀ باشکوهی است که پروندۀ حکومت دینی و نهضت دینی منجر می شود به نظام دینی و حکومت دینی و جمهوری اسلامی،این دو

ص:45

مقوله است و این دو مقوله تاریخ را به هم وصل می کند نظر جنابعالی چیست؟

آیت اللّه العظمی مظاهری: بله،این تحلیل درستی است.البته راجع به حاج آقا نور اللّه اگر ایشان زنده بودند و اگر گذاشته بودند،بیشتر از اینها کار می کرد چون هم نگذاشتند به دلیل آن سلطۀ سنگین استبدادی و خفقان خاصّی که در زمان رضا خان حاکم شد و به طور عجیبی با اسلام و مظاهر اسلام و حوزه های علمیّه و روحانیّت و علماء مبارزه شد و هم خود این بزرگان سرکوب شدند،حضرت امام نقل می فرمودند که:«قیام آقای حاج آقا نور اللّه دایرۀ وسیعی داشت و از همۀ شهرهای ایران،تقریبا اتّصال پیدا شد و در قم مجتمع شدند و آن وقت در زمان ریاست مرحوم مؤسس یعنی آقای حاج شیخ عبد الکریم حائری قدّس سرّه بود،ولی مرحوم حاج آقا نور اللّه که با جمع کثیری از علماء از اصفهان آمده بودند،رأس این نهضت بودند و در مخالفت با رضا خان سنگ تمام گذاشتند».بعد حضرت امام می فرمودند که:«این مرد سوادکوهی،این رضا خان قلدر نانجیب،این نهضت را شکست بوسیلۀ قدرت و حیله چنانکه قیام علماء آذربایجان و قیام علمای خراسان را هم با قدرت و حیله شکستند و از باب اینکه مردم تحت سلطه بودند،این نهضت ها و قیام ها شکست خورد».و حضرت امام می فرمودند که:«آن وقت که آقای حاج آقا نور اللّه در قم فوت شدند با فرضی که مرحوم حاج شیخ از ایشان مراقبت کرده بودند،پزشک فرستاده بودند،به عیادتشان رفته بودند ولی ظاهرا ایشان را مسموم کردند و به شهادت رساندند».

لذا ملاحظه می کنید که در یک چنان فضایی،آقای حاج آقا نور اللّه جان مبارک خودش را بر سر مبارزه با طواغیت و اجانب گذاشت و در حقیقت در آن فضای سنگین خفقان و قدرت و حیله و سلطه و استبداد،به ایشان مهلت ندادند ادامه بدهد و در حقیقت به قول شما پروندۀ این نهضت بسته شد،یعنی پرونده را بستند و اجازه ندادند که دنبال بشود.ریشۀ کار که رهبری نهضت بود زده شد،یا فرض کنید اقدامات کمتر از این

ص:46

را هم تحمّل نمی کردند.مثلا برخوردی که با مرحوم آقای حاج شیخ محمد تقی بافقی در زمان رضا خان شد،با فرضی که می دانستند مرحوم بافقی از خواصّ و از اطرافیان آقای حاج شیخ است و رضا خان هم به خاطر عظمت و فراست مرحوم حاج شیخ از ایشان حساب می برد،ولی در عین حال چه ظلم های بزرگی به آن مرد بزرگوار کردند و لذا در چنان فضایی مرحوم حاج شیخ،تشخیص درستی دادند که باید با روش خاصّی با حکومت طرف شوند،چون اگر ایشان می خواستند به شیوۀ دیگری عمل کنند،با فضایی که در جامعه بود و جوّ رعب و وحشتی که حاکم بود و ضعفی که در روحانیّت پدید آمده بود طبعا رضا خان ریشۀ حوزه را می کند و دیگر به طور کلّی دین و جهت گیری های دینی را سرکوب می کردند.شاید مرحوم مؤسّس با آن حقیقت روحی و باطنی خودشان یا دست کم با آن فراست و ذکاوت عجیبی که داشتند،فهمیدند که باید تمام همّ و سعی خودشان را مصروف کنند که حوزه حفظ شود تا از درون این حوزه،مدّتی بعد شخصیّتی با مقام جمع الجمعی ظهور کند و در واقع این شجرۀ طیّبه،مدّتی بعد،میوه و ثمرۀ بزرگی بدهد به نام امام خمینی که ایشان با یارانش بتوانند نهضتی ایجاد کنند که دیگر نه تنها شکسته نشود بلکه به یک حکومت و نظام دینی تبدیل شود.

به بیان دیگر اگر بخواهم آن تحلیل شما و آن دو نکتۀ مهمّی که شما در سؤالتان اشاره کردید را باز کنم و به شکل ریشه ای روشن کنم باید این طور عرض کنم که:نهضت حضرت امام اگرچه در سلسلۀ نهضت های قبلی علماء بود و در راستا و در دنبالۀ همان نهضت ها بود،لکن حضرت امام در این نهضت دو کار اساسی را انجام دادند و همین دو کار و جمع این دو کار باعث شد که نهضت ایشان،پایدار شد و تبدیل به یک نظام و حکومت گردید.و این دو کار،هردو از مسئولیت های انبیاء بود و اینکه گفته می شد رهبری امام یک رهبری پیامبرگونه است،روی همین جهت بود.

اوّلین کار حضرت امام این بود که ایشان با توحید و جهت گیری توحیدی شروع

ص:47

کرد.اساسا همیشه ورد زبان مبارک ایشان این بود که «قُلْ إِنَّمٰا أَعِظُکُمْ بِوٰاحِدَهٍ أَنْ تَقُومُوا لِلّٰهِ مَثْنیٰ وَ فُرٰادیٰ». در قدیمی ترین نوشته ای که راجع به قیام علیه ظلم و حکومت ظلم و استبداد از ایشان یافت شده که ظاهرا در دفتر کتابخانۀ وزیری یزد نوشته اند و در جلد اوّل صحیفۀ نور هم آمده و مربوط به سال 1323 شمسی یعنی حدود 18 سال قبل از علنی شدن نهضت ایشان در خرداد 41 است و در آنجا صریحا ملّت و علماء به قیام دعوت شده اند،در رأس آن متن تاریخی و شجاعانه و عالمانه و غیرتمندانه،همین آیۀ مبارکه را مرقوم کرده اند،در درس های خودشان هم،مرتّبا به مناسبت ها این بیان را می فرمودند و در بعد از انقلاب هم،مکرّرا در سخنرانی ها به این معنا اشاره و تأکید می فرمودند.غرض اینکه امام با یک جهت گیری به تمام معنا توحیدی شروع کردند و ادامه دادند و حقّا مقام توحید ایشان بویژه توحید افعالی ایشان خیلی قوی و مستحکم بود و لذا عامّه و خاصّه را هم مرتبا به این جهت توحید و خلوص و اخلاص دعوت می کردند و همه چیز را،هم مبدأش را و هم منتها و مقصدش را خدا می دانستند و لذا می فرمود نهضت را خدا پیروز کرد،حکومت را خدا برپا کرد،خرمشهر را خدا آزاد کرد و الی آخر.روی این جهت امام،مردم را به این سمت توحیدی دعوت می کردند و همین باعث شد که آن روحیۀ خلوص و خداخواهی مردم تقویت شد.این اوّلین کار امام بود که اوّلین کار انبیاء هم همین بوده که دعوت به خدا و توحید کرده اند و در قرآن کریم هم اساس این حرکت های نبوی بر همین مدار توحید و بر محور پرهیز از شرک است.«قولوا لا اله الا الله تفلحوا».

امّا کار دوّم امام در نهضت،کار دوّم انبیاء بود یعنی«لیثیروا لهم دفائن العقول»،امام سطح عقلانیّت و تفکّر عقلی مردم و جامعه را بالا برد همان طور که انبیاء الهی این کار را کردند که دفینه های عقول مردم را استخراج کردند و استحصال کردند.و شما ملاحظه کردید که در طول این مدّت 15 سالۀ نهضت امام،و بعد هم در جریان انقلاب و جنگ،

ص:48

مردم به طور واقعی از یک روحیۀ ایمانی و از یک فهم و شعور بالا برخوردار شدند و لذا بود که امام فرمودند:«میزان،رأی ملّت است»چون بلافاصله فرمودند:«و ملّت آگاه است».اینکه شما می بینید امروز در جامعۀ ما بعضی اوقات افراط و تفریطهایی صورت می گیرد،برای همین است که گاهی روحیۀ دینی و روحیۀ عقلانیّت عمومی در جامعه خدشه دار می شود و نتیجۀ طبیعی این مسأله هم یا افراط است یا تفریط چون«الجاهل إمّا مفرط او مفرّط».

لذا حضرت امام چون این دو کار مهمّ را در نهضت انجام دادند،البته آن عنایات الهی هم که قبلا عرض کردم به نحو خرق عادت بود،نهضت ایشان تبدیل شد به حکومت و نظام دینی.اینکه از قول امام نقل کردم که ایشان می فرمودند«نهضت علماء و از جمله نهضت آقای حاج آقا نور اللّه را شکستند با قدرت و حیله و به خاطر اینکه مردم تحت سلطه بودند»به خوبی به ما نشان می دهد که چرا نهضت امام را نتوانستند بشکنند و امام با آن فراست و ذکاوت و کیاست،چه درس بزرگی از قیام ها و نهضت های قبلی که آنها را ناکام کرده بودند،گرفتند و آن اینکه اوّل باید مردم را هوشیار کرد که حیله در آنها اثر نکند و الاّ نهضت را می شکنند و ثانیا باید مردم را هم روحیۀ ایمانی آنها را و هم روحیۀ عقلانی و عقلانیّت آنها را افزایش داد تا تحت سلطه قرار نگیرند و الاّ اگر عموم مردم تحت سلطه باشند،نهضت را می شکنند.بنابراین آنچه شما اشاره کردید که مدیریت سیاسی مردم کار سختی است و آقای آقا نجفی و آقای حاج آقا نور اللّه بخوبی این کار کردند و مردم را در صحنه نگاه داشتند ولی چرا نهضت آنها به حکومت و نظام منجرّ نشد لکن نهضت امام به یک نظام فراگیر منجرّ شد،به نظر من ریشه اش به طور تحلیلی در این است که عرض شد.

سؤال: مرحوم حاج آقا نور اللّه دغدغه حکومت هم داشتند؟

آیت اللّه العظمی مظاهری: به آن شکل فراگیر را من نمی دانم،آقای دکتر نجفی بهتر

ص:49

از من در این باره وارد هستند،امّا من دغدغه حکومت به آن معنا که امام داشتند که باید نظام اسلامی جایگزین نظام شاهنشاهی شود و شاه نباید باشد و در رأس حکومت باید ولیّ فقیه باشد و همۀ مناصب مربوط به مجتهدین از افتاء و ولایت و قضاء در اختیار آنها باشد و خلاصه یک نظام اسلامی به معنای فراگیر این را در هیچ کسی سراغ ندارم یعنی همان فقهای عظامی هم که ولایت فقیه را می گفتند دغدغه این که حالا به آن معنای خاصّ و فراگیر،بوجود بیاید و در سراسر مملکت گسترش یابد،تشکیل نظام و حکومت جامه عمل بپوشد من الان سراغ ندارم غیر از حضرت امام قدّس سرّه و این یکی از امتیازهای بزرگ حضرت امام است که شاه باید برود و حکومت اسلامی به جای او بنشیند،این ظاهرا مختصّ به ایشان است و امّا آقای حاج آقا نور اللّه هم یک این جور چیزی در ذهن مبارکشان بوده یا نه،این را من به این شکل نمی دانم.

سؤال: با توجّه به این که شما خودتان فرمودید که 40 سال خدمت حضرت امام بوده اید و در حوزه بزرگانی را درک کرده اید نظر حضرت امام و سایر بزرگان حوزه مثلا مرحوم حضرت آیه اللّه بروجردی،آیت اللّه گلپایگانی و دیگر بزرگان نسبت به قیام حاج آقا نور اللّه و شخصیّت ایشان چه بوده؟

آیت اللّه العظمی مظاهری: همه اینها تا جایی که من می دانم نظر مثبتی به این بزرگوار داشتند.مرحوم حاج آقا نور اللّه چون مقام علمی والایی داشته اند که تحت الشعاع مقام سیاسی ایشان واقع شده و از شاگردان مرحوم آقای آخوند بوده اند و مورد احترام ایشان و سایر علماء دیگر بلاد بودند،لذا در نهایت درجۀ اعتبار بودند و همۀ اعاظم از ایشان به نیکی یاد می کردند،بویژه بزرگانی که در زمان نهضت ایشان و آمدن ایشان به قم،شاهد آن جریانات بودند،نظیر حضرت امام و هم دوره های ایشان،مثل مرحوم آیه اللّه العظمی گلپایگانی یا آیه اللّه العظمی اراکی قدّس سرّهم،مرتبا ذکر خیر داشتند.

بارها حضرت امام یک علاقه خاصی به آقای حاج آقا نور اللّه ابراز می کردند و اصلا

ص:50

ایشان علاقه به دو نفر عالم اصفهانی پیدا کرده بودند که هردو از همین خاندان نجفی مسجد شاهی هستند.یکی از نظر علمی به آقای آقا شیخ محمد رضا مسجد شاهی که حتّی من یادم نمی رود مکرّرا در درس اسم ایشان را می آوردند و اسم کتاب ایشان را یعنی«وقایه الأذهان».یکی هم به آقای حاج آقا نور اللّه نجفی از نظر سیاست و تدبیر و ایستادن در مقابل استثمار،بارها تعریف و تمجید می کردند،سببش هم این بود که علاوه بر این که ایشان همیشه اهل مبارزه و اهل سیاست بودند آن چند مدتی هم که حاج آقا نور اللّه قم بودند حضرت امام از نزدیک شاهد آن ماجراها بودند و علی کل حال ایشان در درس و در جلسات خصوصی از آقای حاج آقا نور اللّه تجلیل حسابی می کردند.

سؤال: به نظر شما تاریخ،مردان بزرگی مثل حضرت امام یا حاج آقا نور اللّه را پرورش می دهد یا مردان بزرگ تاریخ را می سازند؟

آیت اللّه العظمی مظاهری: بعضی ها مدعی هستند تاریخ مردان بزرگ می سازد، بعضی ها هم می گویند که خود آنها تاریخ سازند امّا من عقیده دارم یک رابطۀ متقابل هست،اگر تاریخ نباشد آنها نیستند،اگر آنها نباشند تاریخ نیست و این یک دوری است امّا نه دور باطل،البته من خیلی در تاریخ وارد نیستم امّا تصوّر می کنم،شاید شما هم قبول بکنید که هم تاریخ مردان بزرگ می سازد،هم مردان بزرگ تاریخ را می سازند و این از جهات مختلف هست.خود اینکه تاریخ و سیر تاریخی یک آئینه عبرت است برای بزرگان که مثال روشن و بارز آن را در مورد حضرت امام،توضیح دادم خود همین،شخصیّت ساز و فکرساز است.حضرت امام درس های بزرگی از تاریخ فرا گرفتند و سعی ایشان این بود که از آنها در قیام و نهضت خود استفاده کنند و ضعف های قبلی تکرار نشود و خوبی ها و مثبتات به وجه بهتری اجراء بشود.پس تاریخ هم شخصیّت ساز هست ولی البته این شخصیّت های بزرگ هستند که تاریخ را شکل

ص:51

و رنگ می دهند و اگر آنها نباشند و کار و فکر و هنر آنها نباشد تاریخ هم منقرض می شود.لذا یک نحو ارتباط دوجانبه برقرار است و یک نحو دور غیرباطل هست که در نتیجه هم تاریخ،انسان ساز و شخصیّت ساز می شود و هم انسان ها و شخصیّت ها تاریخ ساز می شوند.

سؤال: برای بهتر برگزار شدن همایش تبین آراء و بزرگداشت هشتادمین سالگرد نهضت حاج آقا نور اللّه اصفهانی اگر رهنمودی و فرمایشی دارید بفرمایید خیلی ممنون می شویم.

آیت اللّه العظمی مظاهری: من این را قبلا به آقای دکتر نجفی گفته ام که اگر بناست این همایش برپا شود باید در سطح مناسبی باشد.سمینار علامه مجلسی به اندازه ای مرا رنج داد و رنج می دهد که هر وقت یادم بیاید خیلی ناراحت می شوم.بنا بود یک سمینار فوق العاده مهمی برای علامه مجلسی گذاشته بشود،نظیر سمیناری که برای مرحوم شیخ مفید و شیخ انصاری در قم گذاشته شد ولی ناگهان دیدیم که حقّ مرحوم علامه مجلسی اداء نشد.اولا بدانید که این همایش از جهات مختلف،مؤونه می خواهد ثانیا یک افراد عالم و آگاه می خواهد که در صحنه باشند هم از روحانیّت هم از دانشگاه و به راستی وقت روی آن بگذارند و از شما بزرگواران می خواهم که با افراد دارای تجربه در این نوع کارها هرچه بیشتر مشورت بکنید و آن کسانی که سمینارها را در قم برگزار کردند و مورد تحسین هم واقع شدند،اینها یا بیایند در صحنه و اگر نمی آیند آنچه دارند بدهند به شما یعنی تجربه هایشان را بدهند به شما و از تجربه های آنها خیلی استفاده بکنید.

و من چون خیلی این دو بزرگوار را بامعنویت می دانم یعنی آقای آقا نجفی و آقای حاج آقا نور اللّه را ان شاء اللّه ما از معنویت آنها هم استفاده بکنیم و یک سمیناری که در فراخور حال و شأن این دو بزرگوار باشد به همّت آقای دکتر نجفی و همکارانشان جامه عمل بپوشد و چنانکه آقای دکتر نجفی،در کتاب های خوبی که تألیف کرده اند،

ص:52

توضیح ها و تحلیل های مفید دربارۀ این دو بزرگوار و اندیشه ها و افکار و اقدامات و فعالیّت های آنها داده اند و انصافا کتابهای مفید و روشنگری است،به همان خوبی و روشنی هم،یک همایش علمی مفید برای تبیین هرچه بهتر آراء و اقدامات علمی و سیاسی این آقایان عظیم القدر بر پا کنند و در واقع هشتادمین سالگرد نهضت و شهادت آقای حاج آقا نور اللّه را گرامی بدارند و نسل جوان ما را با این مسائل مهمّ تاریخی آشنا کنند و تصویر درستی از تاریخ معاصر این مملکت که مرهون خدمات علماء و قیام حوزه های علمیّه است به جوانان عزیز این کشور ارائه کنند.

نکته مهمّی که اشاره می کنم این است که باید بدانیم که اگر واقعیّات تاریخی به درستی منعکس نشود دو عیب عمده پیدا خواهد شد کما اینکه،آلان پیدا شده است:

اوّل اینکه:عدّه ای قلم به مزد یا دروغگو و مغرض یا جاهل با انگیزه های مختلف، تاریخ را تحریف خواهند کرد و بعد از مدّتی به کلّی حقائق تاریخی،تبدیل و تحریف خواهد شد و به دنبال آن یک سلسله مشهورات بی اصل و سند و ساختگی در ذهن و مغز نسل جوان فرو خواهند ریخت که تا مدّت ها اثرات منفی خواهد داشت و دوّم اینکه:نسل جوان این کشور و نخبگان این مملکت را نسبت به اسوه های تاریخی و مجسّمه های فضیلت و تقوی و درستکاری بدبین خواهند کرد.

و این دو اشکال،اشکالات مهمّی است که می خواهند ایجاد کنند برای اینکه نسل جوان را به نفع خودشان و اهداف خودشان مصادره کنند.چون اگر حقائق تاریخی تبیین شود و اگر نگاه نسل جوان به شخصیّت های والای تاریخی این مملکت،نگاه درستی باشد،آن افکار غلط و استعماری در ذهن و ضمیر نسل جوان اثر نخواهد کرد.

وقتی پشتوانۀ تاریخی این مملکت را در پشت دیوار تحریف،مخفی کنند و ذهن و دل جوان های ما را از اسوه های فضیلت و شخصیّت های تأثیرگذار خالی کنند،این جوان باید به چه چیزی تکیه کند؟به چه چیزی افتخار کند؟به چه چیزی نگاه کند و اقتداء

ص:53

کند؟و الان متأسفانه یک چنین جهت گیری خطرناکی وجود دارد و در یک چنین فضایی اهمیّت کار درست تاریخی و اهمیّت اینگونه همایش ها و ضرورت اینگونه اقدامات،به خوبی معلوم می شود.

علی ایّ حال امیدواریم شما عزیزان در این مسیر بسیار خطیر و بااهمیّت و با ضرورت مورد عنایت خداوند تعالی باشید و حضرت بقیّه اللّه«عجل اللّه تعالی فرجه الشریف»از شما دستگیری کنند و به شما دعا کنند.ان شاء اللّه.

مصاحبه کنندگان:

آقایان دکتر موسی نجفی-دکتر موسی فقیه حقّانی-دکتر امیر حسین بانکی.

ص:54

قبله البلدان

اشاره

علاّمه آیه اللّه شیخ عبّاسعلی ادیب(1371 ه .ش)

تحقیق و تصحیح:مجید هادیزاده

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

مقدّمه [محقق]

رسالۀ حاضر-که از سوی مؤلّف،«قبله البلدان»خوانده شده-،یکی از آثار عالم جامع،مرحوم آیه اللّه حاج شیخ عبّاسعلی ادیب حبیب آبادی است؛و نشانگر دلبستگی های علمی آن دانشی مرد سترگ به یکی از شاخه های علوم اسلامی،که -دریغ!-هم اکنون رو به افسردگی نهاده است.

مصنّف فقید این رساله،در روز 13 جمادی الأولای سال 1315 ه.ق.از پدری محمّد جعفر نام،در روستای حبیب آباد منطقۀ برخوار اصفهان متولّد شد.در ایّام کودکی ادبیّات فارسی و عربی را در همان روستا از محضر مرحوم علاّمه شیخ محمّد علی معلم حبیب آبادی-که هشت سالی از او بزرگتر بود-آموخت،و زان پس به مدرسۀ الماسیّۀ اصفهان کوچید،و در این شهر در محضر شماری از بزرگان به دانش اندوزی پرداخت؛ تا سرانجام خود در شمار دیده وران نام آور قرار گرفت.

ص:55

اگرچه مصنّف فقید رسالۀ حاضر از سوی اساتید خود به دریافت چندین اجازۀ اجتهاد و روایت نائل شد،و خود نیز تا پایان عمر تدریس دروس اجتهادی فقه و اصول آن را رها نکرد؛امّا گذشته از آن،از تخصّصی بسزا در شماری از دیگر علوم اسلامی نیز بهره مند بود.ازین رو تدریس سطوح عالی و اجتهادی تفسیر قرآن کریم، «الحکمه المتعالیۀ»صدر المتألّهین و نیز شماری از متون ادبی-همچون«الشرح المطوّل علی تلخیص المفتاح»،در شمار دروسی بود که او سالیان دراز در منابر عمومی و یا منزل به تدریس آن اشتغال داشت.مجالس تدریس علوم هیوی و ریاضی ایشان نیز، سالها در اصفهان برپا بود و شماری از فضلای این شهر از آن استفاده می بردند.

مرحوم علاّمه ادیب از ذوق ادبی وافری نیز بهره مند بود،و سروده هائی را به دو زبان فارسی و عربی از خود بجای گذارد.او در این اشعار تا سالیانی خود را«نادم» می خوانده،و پس از آنکه عنوان«ادیب»را برای نام خانوادگی خود برگزید،تخلّص شعریش را نیز به همین نام تغییر داد.

«احسن التقاویم»،«تطبیقیّه»،«قطبیّه»و«قبله البلدان»،بخشی از آثار برجای ماندۀ ایشان است،که نشان از دلبستگی های هیوی آن فقیه جامع الاطراف دارد.

مرحوم آیت اللّه ادیب سرانجام پس از نزدیک به یک قرن تلاش علمی،در سال 1371 ه.ش.وفات یافت،و در مسجد صاحب بن عبّاد نزدیک به مزار شکوهمند حضرت صاحب،آرام گرفت.

***

رسالۀ حاضر از دو بخش عمده تشکیل شده است:

نخست توضیحاتی اجمالی پیرامون شماری از مباحث مقدّماتی علم هیئت-که از مقدّمات لازم برای تحصیل سمت قبلۀ هر نقطه به شمار می آید-؛

ص:56

و دو دیگر نمودن قبلۀ بسیاری از نقاط جغرافیائی بسیط ارض-و بصورت عمده مناطق داخل ایران-در جدول هائی که بدین منظور خود رسم کرده بود.

این رساله را مرحوم مؤلّف با مداد بر روی کاغذهائی مسطّر نگاشته،و زان پس نیز -گویا در بازنگری های مکرّر-،به حکّ و اصلاح آن پرداخته است.این اصلاحات بوسیلۀ مدادی سخت کم رنگ اعمال شده،که گذشته از مرور زمان،نامناسب بودن تصویر آن نیز به دشوارخوانی آن افزوده است.با اینهمه امّا،سعی محقّق بر آن بود که تا آنجا که در توان داشت از نمودن عبارات اصلی و نیز الحاقی رساله کوتاهی نکند.

توضیحات متن شناسانۀ مصحّح-که بهرۀ عمدۀ پانوشتهای رساله را به خود اختصاص داده-نیز،در همین راستا پدید آمده است.با اینهمه امّا،از آنجا که از سوئی دستنوشت حاضر در دو موضع افتادگی دارد-این موارد را در همان پانوشتها نموده ام-،و از سوئی دیگر در جریان تحقیق حاضر-علیرغم فحص بسیار-نسخۀ دیگری از این رساله فرادست محقّق نیامد؛می باید همچنان چشم به لطف حضرت ایزد منّان داشت تا دستنوشتی پیراسته تر و کاملتر از نگاشتۀ حاضر بدست آید،تا بتوان کاستی های متن حاضر را براساس آن استدراک نمود.

لَعَلَّ اللّٰهَ یُحْدِثُ بَعْدَ ذٰلِکَ أَمْراً.

و الحمد للّه ربّ العالمین

مجید هادیزاده

1384/7/22

ص:57

ص:58

[درآمد]

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

الحمد للّه الّذی جعل الکعبه قبله لأهل الإسلام،و خاطب نبیّنا بخطاب فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرٰامِ ؛و أکرمنا بقوله: وَ حَیْثُ مٰا کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ (1)بالتحیّه و الإکرام (2)،لئلاّ یکون علینا حجّه للطوائف اللّئام.و الصلوه و السلام کرّ اللیالی و الأیّام علی نبیّنا محمّد و اله الکرام،و اللعن المستدام علی أعدائهم إلی یوم القیام.

و بعد؛چون وقت و قبله از مقدّمات و شرائط نماز و بعضی احکام دیگر (3)،و شناختن این دو امر بر هر مسلمانی واجب و لازم است و تعیین سمت قبله و اوّل وقت ظهر از مسائل مهمّۀ دقیق (4)بشمار می رود،لذا برای خدمت به عالم دیانت،مقداری از وقت خود را صرف این دو امر شریف نمودم؛و این مختصر را برای شرح آنها تألیف و در دسترس عموم برادران دینی نهادم.امید است اگر خطائی در آن دیده شود خرده نگیرند.

و نام آن را قبله البلدان گذاردم.

و این کتاب مشتمل است بر یک مقدّمه و (5)دو مطلب.(مقدّمه در صفحۀ مقابل 6.

ص:59

1- (1)) کریمۀ 144 سورۀ بقره.
2- (2)) دستنوشت:الأکرام.
3- (3)) «و بعضی احکام دیگر»،بر افزودۀ مؤلّف است که در بازنگری،با قلمی کم رنگ افزوده شده است.
4- (4)) چنین است در دستنوشت.
5- (5)) در تحریر نخست،چنین می خوانیم:«...مشتمل است بر دو مطلب».امّا مؤلّف فقید،در بازنگری متن لفظ«بر»را حذف،و بر فراز آن،عبارت«بر یک مقدّمه و»را،افزوده است.
1-در تعیین وقت ظهر؛

2-در تعیین قبله.

[مقدّمه]

... (1)آن را معدّل گوئیم،و دوائر صغاری که به موازات آن فرض شود،آنرا (2)مدارات فلکی گوئیم؛مانند مدار رأس السرطان و مدار رأس الجدی و سائر کواکب.و اجزاء بروج و قوس از هر مداری را که فوق افق باشد رأس النهار،و قوس دیگر آن را که تحت الأرض باشد قوس[اللیل گوئیم] (3).

ص:60

1- (1)) همانگونه که در زیرنویس پیشین نمودم،کلمۀ مقدّمه برافزودۀ ما است.این سه نقطه نیز، نشانگر نقصان متن در ابتدای آن است.
2- (2)) چنین است در دستنوشت.ظاهرا«آن»در این موضع زائد می نماید.
3- (3)) در تصویر دستنوشت،تنها حروف«الل»بر جای مانده،و ادامۀ این لفظ در کنارۀ سمت چپ صفحه محو شده است.به هر روی،عبارت را با توجّه به معنی و نیز الفاظی که مؤلّف خود در همین سطور به کار برده است،تکمیل کرده ام.
افق

در هر شهر یا نقطه[ای] (1)از زمین،هرگاه بر بالای بلندی ایستاده در اطراف خود نظر کنیم-یعنی رو،به آفتاب باشد (2)-دائره[ای] (3)می بینیم که گویا زمین را از آسمان جدا نموده است،این دائره را افق گوئیم،که یک قطب آن فوق الرأس و دیگری تحت القدم است.و افق نقاطی که بر خطّ استواء واقع است،خطّ استواء و مدارات را دو نصف حقیقی می نماید؛و قوس اللیل و قوس النهار آنها برابر است،و از این رو در خطّ استواء روز و شب در تمام سال تفاوت نمی کند.

و قطب شمال و جنوب هم مماسّ با افق است.

ولی نقاطی که در شمال خطّ استواء واقع است قطب شمال از افق ارتفاع دارد و آن ارتفاع،بقدر عرض آن شهر است؛بلکه عرض شهر را از روی ارتفاع ستارۀ قطبی جدی و استطرلاب یا تئودلیف تعیین می نمایند.و به همین مقدار قطب جنوب فرورفتگی دارد،و قوس النهار کواکب شمالی در این گونه آفاق،زیادتر از قوس اللیل؛و بالعکس قوس النهار نقاط جنوبی در آن کمتر از قوس اللیل می باشد.ولی قوس النهار و قوس اللیل ...استواء (4)برابر است؛و از این جهت در تابستان-که آفتاب در شمال است-در این نقاط روز بلندتر از شب و در زمستان-که آفتاب در جنوب است-روز کوتاه تر از شب، و اوّل حمل و اوّل میزان-که آفتاب بر معدّل و برابر خط استواء است-شب و روز

ص:61

1- (1)) دستنوشت:نقطه.
2- (2)) چنین است در دستنوشت.گویا مراد مؤلّف آنست که:«رو،به سوی آفتاب باشد».
3- (3)) دستنوشت:دائره.
4- (4)) دستنوشت:«خطّ استواء».مؤلّف زان پس بر کلمۀ«خط»،خطّی افقی کشیده و بر فراز آن، کلمه ای دیگر که به هیچ روی قابل خواندن نیست،افزوده است.سه نقطه ای که پیش از کلمۀ «استواء»نهاده ام،به همان کلمۀ ناخوانا اشاره دارد.
مساوی است.

و بعضی از مدارات که نزدیک به قطب شمال است همیشه ظاهر و کواکب آن هیچ غروب نمی کنند و فقط دیده می شود که به دور قطب می گردد.

و هرچه از خطّ استواء دورتر شویم،این تغییرات زیادتر می شود تا آنکه به قطب شمال برسیم،ستارۀ قطبی جدی فوق الرأس واقع،و مدارات رحوی به دور ما می گردد؛ و در تابستان آفتاب را می بینیم که قدری از افق برآمده رحوی به دور ما می گردد؛ و زمستان زیر افق است،و از این رو شش ماه روز و شش ماه شب است.

و در شهرها و نقاطی که در جنوب خطّ استواء واقع است،تمام این کیفیّات بعکس می باشد.

تفاوت قوس النهار و قوس اللیل

دائرۀ افق از نقاطی که شمالی است،با دائرۀ افق از خطّ استواء،بر خطّ استواء تقاطع می کند که نصف افق استواء-که در شمال است-فوق دائرۀ افق آن مکان،و نصف دیگر افق استواء تحت افق آن مکان می افتد.و هر مداری از مدارات هم با این دو دائرۀ افق، هم در مشرق و هم در مغرب تقاطع می کند.و از تقاطع آن مدار با دو افق،مثلّث قائم الزاویه[ای] (1)تشکیل می شود،که زاویۀ قائمۀ آن،نقطۀ تقاطع آن مدار با افق استواء؛ و وتر آن،قوسی از افق آن مکان است که از خطّ استواء تا موقع تقاطع آن با آن،مدار شد.و قطعه[ای] (2)از آن مدار را که بین افق استواء و افق آن مکان با آن را که در طرف شمال است از مشرق و مغرب تعدیل النهار؛و آن را که در طرف جنوب است تعدیل اللیل گوئیم.پس اگر آن مدار شمالی است،زیادتی قوس النهار آن بر قوس اللیل آن بقدر دو

ص:62

1- (1)) دستنوشت:قائم الزاویۀ.
2- (2)) دستنوشت:قطعه.
تعدیل-یعنی شرقی و غربی-می باشد؛و اگر جنوبی است نقصان قوس النهار آن از قوس اللیل آن بقدر این دو تعدیل است.

نصف النهار

برای هر شهر یا نقطه[ای] (1)از زمین،یک نصف النهار است؛و آن دائره[ای] (2)است که از دو قطب شمال و جنوب و فوق الرأس آن مکان،بگذرد.و این دائره،قوس النهار و قوس اللیل آن مکان را بر دو نصف تقسیم می کند.و زمانی که آفتاب فوق آن مکان به این دائره رسد،ظهر؛و زمانی که از تحت آن مکان باین دائره رسد،نصف شب آن مکان است؛و کیفیّت آن بعد از این مشروحا معلوم خواهد شد.

طول

برای تعیین طول هر شهری،اوّلا یک نصف النهار را اختیارا مبدأ قرار می دهند، و نصف النهار مکانهای دیگر را با آن مقایسه می کنند.

در زمان سابق،مبدأ (3)را جزیرۀ خالدات(قناری) (4)قرار داده بودند،که آخر خشکی بوده؛ولی اخیرا چون (5)آن را آب گرفته،فعلا مبدأ طول را نصف النهار گرینویچ -:رصدخانۀ انگلیس-قرار داده و دوری شهرها و نقاط را از آن از طرف مشرق تا صد

ص:63

1- (1)) دستنوشت:نقطۀ.
2- (2)) دستنوشت:داره.
3- (3)) مؤلّف،بر فراز این کلمه-یعنی در میانۀ دو کلمۀ«مبدأ»و«را»-چنین افزوده است:«طول جزیرۀ...».این سوّمین لفظ،قابل بازخوانی نیست و چیزی است شبیه به:«فرواند»(؟).اگرچه افزودن لفظ«طول»در این میان،سخت سزاوار است،امّا از آنجا که بقیّۀ عبارت نامناسب و ناخوانا است،از افزودن آن به متن دست کشیدم.
4- (4)) این کلمه،در دستنوشت نیز در میان دو کمانک قرار دارد.
5- (5)) چنین است در دستنوشت.ظاهرا:چون اخیرا.
و هشتاد درجه،طول شرقی،و از طرف مغرب طول غربی خوانند.

و طریقۀ تعیین طول هر شهر چنین است،که چون به نظر ظاهری آفتاب در بیست و چهار ساعت نجومی یک دورۀ فلک را طی می کند،پس هر پانزده درجۀ آن را تقریبا یک ساعت نجومی،و یا یک درجۀ آن را چهار دقیقۀ نجومی تقریبا طی می کند (1)؛لذا تفاوت ظهر آن شهر را با ظهر گرینویچ به حسب ساعت و دقیقه پیدا می کنند؛پس ساعات آنرا ضرب در شصت می کنند تا دقائق آن معلوم شود و با دقائق جمع می کنند، پس عدد دقائق را بر چهار تقسیم می کنند؛حاصل آن،درجات طول آن شهر می باشد تقریبا.پس اگر ظهر آن شهر،پیش از ظهر گرینویچ باشد،طول آن شهر شرقی؛و اگر بعد از ظهر آن باشد طول آن شهر غربی است.

فرق ظهر حقیقی و نجومی نوشته شود (2).

در بیان حرکت انتقالی زمین

زمین در یک سال شمسی-یعنی:سیصد و شصت و پنج روز و ربعی تقریبا-یک مرتبه به دور خورشید می گردد.

و ما این حرکت را بجهت تقریب به اذهان بنظر ظاهری برای شمس فرض می کنیم

ص:64

1- (1)) «پس هر پانزده...می کند».این عبارت در دستنوشت،پس از آخرین سطر صفحه،به گونۀ نیمه مورّب نوشته شده است.سیاق معنی و نیز آغاز این عبارت در میان دو کلمۀ«می کند»و «لذا»،باعث شد تا این عبارت را در این موضع قرار دهم.
2- (2)) این عبارت،در دستنوشت به همین صورت پس از خطّ تیره ای بلندتر از آنچه معمول است،در ادامۀ سطر پیشین آمده است.گویا مرحوم مؤلّف در نظر داشته است،که این مبحث را نیز به تفصیل به مباحث رسالۀ حاضر بیفزاید،امّا به هر علّت به انجام آنچه در نظر داشته موفّق نشده است.اجمالی از این مبحث در عنوان«توضیح»،مندرج در ذیل«طریق سوّم»از راههای شناخت ظهر،پس از این خواهد آمد.
و گوئیم:شمس در دائرۀ عظیمه[ای] (1)سیر می کند که آن را دائرۀ فلک البروج گویند،زیرا که صور بروج-که فرض نموده اند-بر این دائره اند (2).و بروج دوازده اند:

1:حمل؛

2:ثور؛

3:جوزا؛

4:سرطان؛

5:اسد؛

6:سنبله؛

7:میزان؛

8:عقرب؛

9:قوس؛

10:جدی؛

11:دلو؛

12:حوت.

و هر[یک]برحسب سی درجه (3)-که شرح آنها بیاید-و این دائره بر دو نقطه-که اوّل حمل و اوّل میزان باشد-با دائرۀ معدّل-که برابر با خطّ استواء است-تقاطع

ص:65

1- (1)) دستنوشت:عظیمۀ.
2- (2)) در متن رساله،عبارت نخست چنین بوده است:«زیرا که بروج بر این دائره اند».مؤلّف زان پس،کلمۀ«صور»و نیز عبارت«که فرض نموده اند»را،بر فراز سطر در لابلای کلمات آن عبارت نخست،با مدادی بسیار کم رنگ افزوده است.در پایان همین سطر،لفظ دیگری نیز با همان هیئت کم رنگ بر فراز آخرین بخش کلمۀ«دائره اند»نگاشته شده،که متأسّفانه به هیچ وجه قابل خواندن نیست.
3- (3)) عبارت«و هر برحسب سی درجه»،در همین موضع در بالای سطر،نوشته شده است.از آنجا که کلمۀ نخست این عبارت الحاقی،بوضوح«هر»است و به هیچ وجه«همه»نیست،به ناگزیر کلمۀ«یک»را به متن افزوده ام.
می کند.و نصف آن-که از اوّل حمل تا اوّل میزان باشد-در شمال دائرۀ معدّل و نصف دیگر آن-که اوّل میزان تا اوّل حمل باشد-در جنوب دائرۀ معدّل می افتد.

و نهایت دوری این دائره از دائرۀ معدّل در شمال،اوّل سرطان است،و آن را میل کلّی شمالی گویند (1)؛و در جنوب اوّل جدی است و آن را میل کلّی جنوبی گویند.و آن بیست و سه درجه و بیست و هفت دقیقه است تقریبا (2).و در اجزاء دیگر،دوری آن را از معدّل، میل جزئی گویند.

و شمس تقریبا روزی یک درجه از این دائره،و در سی روز تقریبا برجی را طی می کند؛و در اوّل حمل و اوّل میزان-که نقطۀ تقاطع است-سیر شبانه روزی شمس بر معدّل و برابر خطّ استواء،و شب و روز در اغلب آفاق مساوی است.

و چون از اوّل حمل بگذرد،تا اوّل سرطان (3)در آفاق مایلۀ شمالی به نسبت روزها بلند و شبها کوتاه می شود (4)،زیرا که سیر شبانه روزی شمس بر مدارات شمالی است و قوس النهار آنها زیادتر از قوس اللیل آنها است؛و از اوّل میزان تا اوّل حمل،روزها کوتاه و شبها بلند می شود،زیرا که سیر شمس بر مدارات جنوبی و قوس النهار آنها کمتر از قوس اللیل آنها می باشد؛و در آفاق مایلۀ جنوبی به عکس است،یعنی در زمانی

ص:66

1- (1)) جملۀ«است و آن را میل کلّی شمالی گویند»،با قلمی مدادگونه و بسیار کم رنگ،در بالای سطر در همین موضع نگاشته شده است.
2- (2)) این کلمه نیز،با همان هیئت پیشین بر فراز سطر آمده است.
3- (3)) عبارت«تا اوّل سرطان»،با حذف کلمۀ«روز»از متن،به جای آن در فاصلۀ دو سطر، افزوده شده است.
4- (4)) در اینجا،بر فراز عبارت،جمله ای افزوده شده که به شدّت کم رنگ است و دشوارخوان. چیزی است شبیه به:«و از اوّل سرطان تا اوّل میزان،شب ها بلند و روزها کوتاه می شود».به هر حال هرچند این عبارت صحیح است و مکمّل معنای متن،امّا از آنجا که نسبت به قرائت خود و بویژه در سه کلمۀ اخیر،بی گمان نیستم،آن را در متن رساله جای ندادم.
که آفتاب میل شمالی دارد روزها کوتاه تر از شبها،و در زمانی که میل جنوبی دارد روزها بلندتر از شبها است.

توضیح:به عقیدۀ اروپائیان،میل کلّی هر سالی،46837%ثانیه نقصان می یابد؛و در سال 1375 قمری هجری مطابق با سال 1956 میلادی،23 درجه و 26 دقیقه و 42 ثانیه است؛و در هر سالی دیگر بعد از این تاریخ بخواهند میل کلّی را تعیین نمایند،باید 46837 را در عدد سالهای بعد از سال فوق ضرب نموده از میل کلّی فوق،تفریق نمایند؛ باقیمانده میل کلّی آن سال خواهد بود.

و این نقصان تا زمانی است که میل کلّی به 22 درجه و 15 دقیقه برسد،و آن پس از نه هزار و یکصد و هشتاد و پنج سال (1)بعد از تاریخ فوق است-که سال 11141 میلادی باشد-پس از آن به همین مقدار رو به زیادتی می گذارد (2).و در کلام علماء هیئت اسلامی هم-مانند خواجه نصیر الدین (3)و علاّمۀ خفری (4)و (5)-اشاره به این تناقص شده است (6).

ص:67

1- (1)) عبارت حاضر،صورت اصلاح شدۀ متن است.مؤلّف،نخست این عدد را«نه هزار و دویست و چهل و یک سال»به کتابت آورده،و زان پس با حذف آن،عبارت جدید را جانشین آن کرده است.
2- (2)) «پس از...می گذارد»به صورتی ناخوانا و کم رنگ،در فاصلۀ دو سطر اضافه شده است.
3- (3)) «و غایت میل فلک...و آن به هر وقت کمتر می باشد،و آن را میل کلّی خوانند»؛بنگرید: «زبده الهیئه»ص 15-چاپ سنگی تهران،سال 1322 ه ق-.
4- (4)) راقم به نسخه ای از«شرح تذکره»ی خفری دست نیافت تا این سخن را بدان مستند سازد؛ امّا بنگرید:«دروس معرفه الوقت و القبله»ص 200؛«دروس هیئت و دیگر رشته های ریاضی»ج 1 ص 31.
5- (5)) «مانند...خفری»،برافزودۀ مؤلّف است با قلمی کم رنگ در پائین سطر.
6- (6)) در اینجا نیز،مؤلّف علاّمه در کنارۀ سوی چپ صفحه،عبارتی را با مداد بسیار کم رنگ-
امّا طریقۀ پیدا کردن میل جزئی هر درجه از دایره البروج چنین است که:سینوس (جیب) (1)میل کلّی را در سینوس(جیب)بعد آفتاب از اعتدال اقرب ضرب نمائیم، حاصل سینوس(جیب)میل آن درجۀ مفروضه باشد.و اگر با لگاریتم حساب کنیم آسان تر و اقرب به تحقیق است.

و ما میل جزئی هر درجه از فلک البروج را در سال فوق،به لگاریتم استخراج نمودیم و در این جدول درج نمودیم؛و آن برای تعیین زمان رسیدن آفتاب در مقابل کعبه،بکار می رود.

(جدول نوشته شود) (2).

مطلب اوّل

اشاره

[طرق تعیین وقت ظهر]

(3)

ظهر را به پنج طریق می توان تعیین نمود:

طریق اوّل:به شاخص قائم.

و آن میله یا ستونی است قائم بر ارض،که آن را در زمین مسطّح چنان نصب نمایند که از هر طرف موازی با شاقول باشد.پس از آن خطّ جنوب و شمال را-که آن را خط

ص:68

1- (1)) این کلمه،هم در اینجا و هم در دو کاربرد دیگری که در این بند دارد،توسطّ خود مؤلّف در کمانک قرار گرفته است.
2- (2)) این عبارت،به همین صورت در میانۀ سطر و در میان دو کمانک نوشته شده است.گویا مؤلّف،موفّق به ترسیم جدول موردنظر نشده و یا آن جدول به همراه متن رساله،محفوظ نمانده است.
3- (3)) عنوان،برافزودۀ ما است.
نصف النهار گویند (1)-از پای آن شاخص[به صورت] (2)دقیق پیدا نموده،پس در هر موقع سال که باشد هرگاه سایۀ آن میله یا ستون در آن خط افتاد در[آن] (3)شهر و آبادی اوّل ظهر است.

توضیح:در بعضی از شهرها که در خطّ استواء است یا قریب به آن واقع باشد-به نوعی که عرض آن به اندازۀ میل کلّی،یعنی بیست و سه درجه و بیست و هفت دقیقه یا کمتر باشد-در بعضی از روزهای سال که آفتاب[به] (4)فوق الرأس آن شهر می رسد،اوّل ظهر وقتی است که سایۀ غربی شاخص تمام و سایۀ شرقی حادث شود.و این در شهرهائی که عرض آنها به اندازۀ میل کلّی است در یک موقع سال-که آن اوّل تیرماه است اگر عرض آن شمالی باشد؛و اوّل مهرماه است اگر میل آن جنوبی باشد (5)-و در شهرهائی که عرض آنها کمتر از میل کلّی باشد در دو موقع سال است،و آن وقتی است (6)که میل آفتاب به اندازۀ عرض آن شهر شود،یکی در موقع زیاد شدن میل و یکی در موقع کم شدن آن-بشرط آنکه میل و عرض هر دو شمالی یا هر دو جنوبی باشد (7)-سایۀ

ص:69

1- (1)) آنچه در میان دو نیم خط آمده،افزودۀ مؤلّف بصورت مورّب در حاشیۀ صفحه است.
2- (2)) بجای این کلمه که در میان دو علامت نهاده ام،در دستنوشت در ابتدای سطر کلمه ای نوشته شده که به علّت گذر زمان و رطوبت زدگی،قابل خواندن نیست.کلمۀ حاضر به اقتضای معنی انتخاب شده است.
3- (3)) این کلمه نیز،آن گونه که در پانوشت پیشین نمودم،در اثر رطوبت زدگی قابل خواندن نیست.
4- (4)) این لفظ را،به اقتضای عبارت به متن افزوده ام.
5- (5)) تمامی عبارتی که در میان دو نیم خط قرار گرفته-گویا در بازبینی رساله-در حاشیۀ سمت راست صفحه به متن الحاق شده است.
6- (6)) «و آن وقتی است»،برافزودۀ مؤلّف است با قلمی کم رنگ در میانۀ دو سطر.
7- (7)) آنچه در اینجا در میان دو نیم خط قرار گرفته است نیز،برافزودۀ مؤلّف در میانۀ دو-
شاخص اوّل ظهر تمام می شود؛و در شهرهائی که بر خطّ استواء است اوّل فروردین و اوّل مهرماه،اوّل ظهر سایۀ شاخص تمام می شود.

توضیح:خطّ جنوب و شمال را به چهار طریق می توان تعیین نمود:

1-یک روز با ساعت دقیق در وقت ظهر حقیقی آن شهر،در سایۀ آن میله یا ستون قائم،خطّی می کشیم که همان خط،خطّ جنوب و شمال است.

2-با قطب نما.که عقربک آن را مقابل آن میله یا ستون نگاه داریم (1)و موازی آن با دقّت خطّی در پای آن میله یا ستون بکشیم،که این خط نیز خطّ جنوب و شمال است؛ ولی فی الجمله این طریق تقریبی است.

3-به دائرۀ هندیّه.و آن چنان است که زمینی را چنان مسطّح می نمائیم که خطّ قائم یا شاقول بر آن عمود باشد،یا با تراز بنّائی آن را مسطّح نمائیم (2).و در آن دائره[ای] (3)می کشیم و شاخصی در مرکز آن بخطّ قائم نصب می کنیم چنان که فاصلۀ سر آن شاخص از تمام نقاط محیط آن دائره از اطراف برابر باشد؛یا آن شاخص از هر سمت بر شاقول موازی باشد (4).پس در طرف صبح که سایۀ آن در طرف مغرب است در موقعی که سایۀ آن کوتاه می شود تا آنکه (5)[به] 6لب دائره می رسد،آن نقطه را از محیط دائره نشان

ص:70

1- (1)) این کلمه،در دستنوشت بصورت«میداریم»نوشته شده،امّا گویا مؤلّف آن را به«داریم» تغییر داده،چه خطّی کم رنگ بر جزء اوّل کلمه ترسیم و حرف«دال»را بر بالای آن نگاشته است.
2- (2)) از صحّت قرائت این کلمه،بی گمان نیستم.
3- (3)) دستنوشت:دایره.
4- (4)) «یا آن...باشد»،برافزودۀ مؤلّف است با قلمی کم رنگ برفراز سطر.
5- (5)) «کوتاه می شود تا آنکه»،عبارتی است که مؤلّف در سویۀ راست صفحه،در حاشیه آورده است.این عبارت رطوبت زده است و چندان واضح نمی نماید.
می کنیم؛و هم چنین در طرف عصر که سایۀ آن طرف مشرق می افتد در موقعی که سایۀ آن بلند می شود تا آنکه لب دائره می رسد،آن نقطه را نیز از محیط نشان می کنیم.بعد از آن،نقطۀ میانۀ آن دو نشان را از محیط پیدا می کنیم و از آن نقطه،خطّی به مرکز دائره وصل می کنیم و آنرا تا طرف دیگر محیط امتداد می دهیم؛این هم خطّ جنوب و شمال است.و هر موقعی که سایۀ آن شاخص در آن خط افتد اوّل ظهر است.

4-در شب،دو نقطه را که اقلاّ سه چهار متر بین آنها فاصله باشد با ستارۀ جدی برابر کن،خطّ بین آنها خطّ جنوب[است] (1).

طریق دوّم برای تعیین ظهر:شاخص افقی است.

و آن،چنان است که در سطح دیواری که برابر جنوب باشد،شاخص-مانند میخ- چنان نصب کنیم که با دقّت و با مطابقۀ با شاقول،موازی با خطّ جنوب و شمال باشد.

پس از آن خطّ قائمی از پایۀ آن شاخص سرازیر (2)بر آن سطح دیوار می کشیم؛پس هر موقعی که سایۀ آن در آن خط افتد،اوّل ظهر است.

توضیح:در بهار و تابستان،اوّل ظهر سایۀ شاخص قائم بتدریج کوتاه و سایۀ شاخص افقی بلند می شود؛و بالعکس در خزان و زمستان سایۀ شاخص قائم بتدریج بلند و سایۀ شاخص افقی کوتاه می شود.

ص:71

1- (1)) عبارت«فاصله باشد...جنوب»،در حاشیۀ سمت چپ صفحه،افزوده شده است.متأسّفانه آنگونه که در تصویر دستنوشت ظاهر است،انجام این عبارت در زیر تاخوردگی صفحات مخفی شده است.به هر روی،کلمۀ[است]را،به اقتضای معنی به اینجا افزوده ام.
2- (2)) این لفظ-گویا در بازنگری مؤلّف-در فاصلۀ دو سطر افزوده شده است.
طریق سوّم: [تعیین کردن نصف تحقیقی روز است به ساعت یا غیر آن]

به تعیین کردن نصف تحقیقی روز است به ساعت یا غیر آن؛مانند آنکه ساعات با عملی مثلا تطبیق نمایند (1).

توضیح:برای آنکه بر نمازگزاران،امر ظهر اشتباه نشود،گوئیم:در اصطلاح اهل نجوم،ظهر را[به] (2)دو طریق نشان می دهند:

اوّل:ظهر وسطی؛

دوّم:ظهر حقیقی.

و این دو ظهر با هم فرق دارد (3)؛و در چهار موقع سال-که آن:3 دی ماه،و 24 فروردین ماه،و 23 خرداد،و 8 شهریور باشد-ظهر حقیقی و ظهر وسطی تا سه چهار روزی مطابق،و در غیر این چهار موقع ظهر حقیقی یا قبل از ظهر وسطی یا بعد از آن می باشد.

و شرح آن چنان است که:در سوّم دی که ظهر حقیقی مطابق ظهر وسطی است،پس از سه چهار روز ظهر حقیقی بعد از ظهر وسطی می افتد و بتدریج زیاد می شود،تا 21 بهمن ماه به پانزده دقیقه می رسد؛و پس از دو روزی بتدریج کم می شود و تا 24 فروردین باز با ظهر وسطی مطابق می شود،و پس از سه چهار روزی ظهر حقیقی پیش از ظهر وسطی می افتد و بتدریج زیاد می شود تا 15 اردیبهشت به 2 دقیقه می رسد؛و تا دوّم خرداد به همین اندازه است و پس از آن بتدریج کم می شود تا 23 خرداد باز مطابق با ظهر وسطی می شود؛و پس از سه چهار روزی باز ظهر حقیقی بعد از ظهر وسطی

ص:72

1- (1)) «مانند آنکه...نمایند»،چنین است به وضوح در دستنوشت.هرچند گویا عبارت برکنار از خللی نیست.
2- (2)) این لفظ را،به اقتضای معنی به متن افزوده ام.
3- (3)) «و این...دارد»،با قلمی کم رنگ،در فاصلۀ دو سطر به متن اضافه شده است.
می افتد و بتدریج زیاد می شود تا 24 تیرماه به شش دقیقه برسد؛و تا 15 مردادماه به همین اندازه است،و پس از آن بتدریج کم می شود تا 8 شهریور که با ظهر وسطی باز مطابق می شود؛و پس از دو سه روزی باز ظهر حقیقی پیش از ظهر وسطی می افتد و بتدریج زیاد می شود تا اوّل آبان به 16 دقیقه می رسد،و پس از هشت روز بتدریج کم می شود تا باز 3 دی با ظهر وسطی مطابق می شود؛و شرح آن در تقاویم است.

و این شرح که نگاشتیم برای این است که نمازگزاران بدانند که ساعت ظهر کوک مطابق با ظهر وسطی پایتخت هر کشوری است که برای تنظیم اوقات شهرهای تمام کره و اخبارات (1)قرار داده شده،و آن در همان پایتخت هم غیر از ظهر حقیقی است.و بعلاوه ظهر حقیقی شهرهای دیگر هم با ظهر حقیقی پایتخت-مانند طهران (2)-نیز مختلف است،که در این مختصر جای شرح آن نیست؛و ما در هیئت آن را مشروحا با علّت این اختلاف نوشته ایم.

طریق چهارم: [آنکه در هر شهری در زمین مسطّحی یک شاخص یک متری مثلا بخطّ قائم نصب کنیم]

آنست که در هر شهری در زمین مسطّحی یک شاخص یک متری مثلا بخطّ قائم نصب کنیم و از اندازۀ سایۀ آن به حسب سانتی متر ظهر را تعیین نمائیم،و این طریق را ما برای رأس هر ده روزی از سال نسبت به هر شهری در جداول بعد تعیین نمودیم.

و طریق تعیین آن از روی ارتفاع آفتاب و نسبت آن با سایۀ شاخص است؛و این طریق نیز فی الجمله تقریبی است. (3)

ص:73

1- (1)) چنین است در دستنوشت،هرچند معنی آن چندان واضح نمی نماید.
2- (2)) ضبط کلمه،مطابق است با رسم الخطّ مؤلّف در دستنوشت.
3- (3)) «و این...است»،عبارتی است که مؤلّف پس از ستردن عبارتی از متن،به گوشۀ زیرین سمت چپ صفحه افزوده است.این بخش رطوبت دیده است و چندان واضح نمی نماید.
و به این طریق در اخبار نیز اشاره شده است؛قال الصادق علیه السّلام:«تزول الشمس فی النصف من حزیران علی نصف قدم،و فی النصف من تموز علی قدم و نصف،و فی النصف من اب علی قدمین و نصف،و فی النصف من أیلول علی ثلاثه أقدام و نصف،و فی النصف من تشرین الأوّل علی خمسه أقدام (1)و نصف،و فی النصف من تشرین الآخر علی سبعه و نصف،و فی النصف من کانون الأوّل علی تسعه و نصف،و فی النصف من کانون الآخر علی سبعه و نصف،و فی النصف من شبّاط علی خمسه و نصف،و فی النصف من آذار علی ثلاثه و نصف،و فی النصف من نیسان علی قدمین و نصف،و فی النصف من أیّار علی قدم و نصف،و فی النصف من حزیران علی نصف قدم» (2).

یعنی:اوّل ظهر،آن وقتی است که کوتاهی سایه می رسد به حدّی که سایۀ قدّ انسان در نیمۀ ماه حزیران-روزی که اوّل تیرماه است-بمقدار نصف قدم باشد-یعنی که نصف قدّ پای آن شخص باشد-و در نیمۀ تموز-که اوائل مرداد است-بمقدار یک قدم و نیم،و در نیمۀ آب-که اوائل شهریور است-بمقدار دو قدم و نیم،و در نیمه از ماه ایلول-که اوائل مهر باشد-بمقدار سه قدم و نیم،و در نیمه از ماه تشرین الأوّل-که اوائل آبان باشد-بمقدار پنج قدم و نیم و در نیمۀ ماه تشرین الآخر-که اوائل آذرماه باشد-بمقدار هفت قدم و نیم؛و در نیمۀ ماه کانون الأوّل-که اوائل دی باشد-بمقدار نه قدم و نیم؛و در نیمۀ ماه کانون الآخر-که اوائل بهمن باشد-بمقدار هفت قدم و نیم؛و در نیمۀ ماه شبّاط-که اوائل اسفند باشد-بمقدار پنج قدم و نیم؛و در نیمۀ آذرماه (3)رومی

ص:74

1- (1)) ضبط کلمۀ«أقدام»موافق است با روایت صاحب وسائل الشیعه.این لفظ در نقل من لا یحضره الفقیه و تهذیب الأحکام نیامده است.
2- (2)) بنگرید:«من لا یحضره الفقیه»ج 1 ص 223 حدیث 673؛«تهذیب الأحکام»ج 2 ص 276 حدیث 133؛«وسائل الشیعه»ج 4 ص 163 حدیث 4805.
3- (3)) چنین است در دستنوشت.
-که اوائل فروردین باشد-بمقدار سه قدم و نیم؛و در نیمۀ ماه نیسان-که اوائل اردیبهشت باشد-بمقدار دو قدم و نیم؛و در نیمۀ ماه أیّار-که اوائل خرداد باشد-بمقدار یک قدم و نیم؛و باز در نیمۀ حزیران-که اوائل تیرماه باشد-بمقدار نصف قدم برسد.

و این طریق که امام علیه السّلام می فرماید،از راه نسبتی است که بین قدّ هر چیز و سایۀ او است.

و نیز قدّ هر شخص انسان متناسب الخلقه،برابر هفت قدم او است؛و مراد از«قدم»:

قدّ پای شخص می باشد.

و این طریق بنابر فهم عوام بر سبیل تقریب فرموده،و ما مطابق مقیاس معروف این زمان-که متر باشد-برای تحقیقی بودن آن،قدّ شاخص را یک متر و سایۀ آن را در اوّل ظهر به متر و سانتیمتر از روی ارتفاع شمس و تناسب،در جداول تعیین نمودیم که اوّل ظهر تحقیقا معلوم شود؛اگر قدّ شاخص بلندتر یا کوتاه تر باشد،سایۀ آن هم به همان نسبت باید بلند یا کوتاه باشد.مثلا اگر قدّ شاخص نیم متر باشد،مقادیر سایه را که در جدول معیّن نموده ایم،برای هر ده روزی نیز باید نصف نمود.